آیا زنان برای حفظ خانواده باید عروسک جنسی شوند؟
«پرسش اصلیِ فلسفه، عشق است. این عشق است که مبنای توسعهی اخلاق، هستیشناسی، زیباییشناسی و معرفتشناسی است». ژاک دریدا
امروزه تشکیل خانواده و ازدواج نه به عنوان یک وظیفه یا استراتژی بقا، بازتولید اجتماعی یا تداوم نسل و تکثیر روابط خونی، بلکه به عنوان یک میدان برای شناخت و واقعیت بخشیدن به خود و برخورداری از لذت تلقی میشوند. در این نوع از ازدواج، افراد زمانی احساس کامل بودن و اخلاقی بودن میکنند که یک رابطه عاشقانه همراه با مراقبت و تعهد اخلاقی را تجربه کنند.
همه ما امروزه در جامعهای مدرن و در عصر جهانی شدن زندگی میکنیم. برای یک سوژه مدرن، عشق یک استراتژی برای تشکیل و تعریفِ خود است. افراد برای اینکه احساس کنند که سوژهای اخلاقی هستند، برای آنکه از زندگی خانوادگی خود احساس رضایت کنند، خاطرات شاد و لذتبخشی برای خود بسازند، از رابطه جنسی خود لذت ببرند، احساس کنند که کسی که در کنار آنهاست و زندگی شان را با او شریک میکنند به او متعهد است و در سختیهای زندگی از او حمایت و مراقبت میکند، برای عشق مبارزه میکنند. هرچند این مدرنیته و بازار است که به بسیاری از ابعاد یک رابطهی عاشقانه شکل میدهد، و طبیعتا از آن منتفع میشود، اما دقت داشته باشیم که پول و حتی رابطه جنسی بیشتر در روابط خارج از خانواده اهمیت دارند تا در خانواده یا روابطِ عاشقانه.
نقش عشق در تعریف سوژه مدرن؛ گفتاری درباره انسانشناسی روابط صمیمی
برای آنکه متوجه شویم تا چه میزان در یک جامعهی مدرن زندگی میکنیم و تا چه میزان از آن متاثر شدهایم، خوب است دقت کنیم که حتی محافظهکارترین گروههای اجتماعی در ایران امروز بر انتخابی بودن ازدواج و همسر آینده برای دو طرف، تأیید میکنند. این انتخابی بودن، خود به معنای دادنِ نقش برابر به هر دو نفر، حداقل در مرحله انتخابِ اولیه است. این انتخابِ فردی، یکی از مهمترین ویژگیهای هر رابطهی مدرن و مهمترین ویژگی رابطه عاشقانه است. بنابراین افراد در تشکیل خانواده کمتر در پیِ عملی کردنِ جنبههای سنتی خانواده از جمله بقای نسل و… هستند. بالا رفتن سنِ ازدواج، ازدواجهای غیرفامیلی، نحوهی آشناییها و… خود تأییدی بر این مسأله است.
آنچه برخی نمیدانند، یا نمیخواهند بدانند، همین مسالهی مرکزی بودن عشق، برای سوژهی مدرن است. آنها تعارضات عمیقی در تعریف سوژهی اخلاقی و تعریف یک رابطهی خانوادگی پیدا کردهاند و نمیتوانند به همسر خود بگویند که تنها به منظور بقایِ اجتماعی یا دستورات دینی یا فرزندآوری با آنها ازدواج کردهاند. مخصوصا اینکه نمیتوانند این گفت وگو را در مقابل فرزندان خود ادامه دهند. چرا که این دیدگاه و انتخابِ یک فرد به عنوان شریکِ زندگی با هدفی جز علاقه به خودِ فرد، از نظرِ نسلهای جدید، حتی مذهبیترینشان، امری غیراخلاقی محسوب میشود.
امروزه حتی محافظهکارترین گروههای اجتماعی مشغول آموزشِ جنسی به مخاطبان خود هستند و از زنان میخواهند که برای حفظ خانواده و راضی نگه داشتن همسر خود، در خانه لباسهای تحریککننده بپوشند، رفتار اغواگرانه پیشه کنند، پاهای شوهرانشان را در تشت شیر بشورند یا … ریشهی ارایه این جنس پیشنهادهاکجاست؟
چرا در چند سال اخیر امر جنسی حتی برای محافظهکارترین گروهها بدل به یک امر عمومی شده و دربارهی آن فکر کرده و صحبت میکنند؟
چرا آنها که روزی دهانت را میبوییدند تا مبادا گفته باشی «دوستت دارم»، امروز سفارش میکنند که «دوستت دارم» از دهانتان نیفتد؟ این توصیههایی که گویی به یک پیشخدمت جنسی میشود که برای جلب مشتری و فروش بیشتر تلاش میکند برای چیست؟ آیا این سفارشات برای کسی که رابطهاش را یک رابطهی انتخابشده، برابر و عاشقانه میداند، کسی که زندگیاش را مبتنی بر اعتماد متقابل و صمیمت همدلانه و شراکت (نه فقط شراکت در امر جنسی یا فرزندآوری) تعریف کرده لازم است؟ مخاطبان این صحبتها، کدام دسته از خانوادهها و زوجین هستند؟
اگرچه مراقبت، قسمتی از رابطه عاشقانه بلندمدت است، و عشق تعاریف متعدد و متفاوتی دارد، اگرچه لذت جنسی در زندگی خانوادگی از جمله مسایل قابل توجه در تحلیل روابط شریکهای یک زندگی مشترک است، اگر چه مدرنیته یک امر ثابت نیست اما روش، گویش و محتوای سفارشات و توصیههایی که به زنان (و فقط به زنان!) برای حفظ خانواده میشود گویای نگاه مکانیکی این افراد به ازدواج و امر جنسی است. برخی قادر نیستند تا نسبت و همسوییِ عشق را در ایجاد روابط صمیمانه، رابطه جنسی و خانواده در جامعه امروز و اهمیت این مسأله در تعریف، هویت بخشیدن و واقعیت بخشیدن به خود متوجه شوند. دیدِ آنها میخواهد در یک جغرافیایی توهمی، مختصات یک سوژهی سنتی (که وجود خارجی ندارد) را در یک جامعه مدرن، تبلیغ و ترسیم کند. جالب آنکه برای این تبلیغات از روش و وسیلههای مدرن استفاده میکنند.
همچنین این دیدگاههای سطحی، نادانسته همسو با سطحیترین قسمتهای جهانی شدن و از سر جهل نسبت به مناسبات دنیای جدید، به عاطفهزدایی از امر جنسی، کالایی کردن رابطه عاطفی و عرضه کالاهای جنسی در بازار تقاضا و مصرف و در نتیجه به تخریب خانواده کمک میکنند.
این نوشته تقدیم به دوست عزیزی که در نقد برنامه بنده در مستند خرد جنسی فرمودند؛ وقتی میگویید علت بیشتر طلاقها در ایران امر جنسی است، صحبتهایتان ممکن است همسو با برخی مبلغان کالایی کردن بدن زنان به نظر برسد.
ارسال نظر
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0