دریا باش
مریم سگوند – روزی شاگرد یه راهب پیر از او خواست که بهش یه درس به یاد موندنی بده، راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : ” مزه اش چطور بود ؟”
شاگرد پاسخ داد : بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش ”
راهب پیر از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اون رو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد به دست شاگرد و ازش خواست اون رو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : کاملا معمولی بود .
استاد گفت :
رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه.
بنابراین سعی کنید یه دریا باشید تا یه لیوان آب.
انتهای پیام/
ارسال نظر
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0