قیمت‌ ها؛ مبنای اقتصاد هستند یا بر عکس!

صافی نیوز / این نوشتار به زبان ساده مکانیزم تعیین قیمت‌ها و تاثیر آن در نظام‌های اقتصادی از منظر دو دیدگاه متفاوت اقتصاد لیبرال و تعریف ایرانی - اسلامی از اقتصاد را توصیف می‌کند.

در بازار قدم می‌زنم. نه با این قصد که به دنبال چیزی می‌گرد. بلکه می‌خواهم کمی پیاده‌روی کنم شاید ذهنم از دغدغه‌های روزمره کمی رهایی یابد. از آن‌جا که به ارتباط با مردم علاقه‌مندم، نا خواسته رفتار مردم ذهنم را درگیر می‌کند. هر چه در بازار جلوتر می‌روم، شنیدن کلید واژه‌ای خاص نظرم را بیش‌تر به خود جلب می‌کند. نجواهایی می‌شنوم: “با این قیمت نمی‌خرم.”، “اصلاً با این قیمت نمی‌صرفه!، “قیمت ما خیلی خوبه!”، “قیمت‌ها دست خودشان هست.”، “قیمت مسکن چند برابر شده!” و … . بله! کلیدواژه‌ای به نام “قیمت”، امروزه دغدغه‌ی اصلی مردم شده است. همه در مورد آن طوری حرف می‌زنند که گمان می‌رود، کل اقتصاد بر مبنای قیمت شکل گرفته است. اما واقعیت ماجرا چیست؟! آیا قیمت مبنای اقتصاد است یا قیمت بر مبنای اقتصاد تعیین می‌شود.

  برای پاسخگویی به این سوال، باید دو واژه‌ی اقتصاد و قیمت تعریف شود. اقتصاد در عرف علمی جهانی به معنی تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود است. نیاز در واقع احساس خلا نسبت به وضعیت مطلوب است که انسان را برای پر نمودن این خلا در اثر شدت این احساس تحریک می‌کند. به تحریک شدن جهت رفع نیاز نیز، انگیزه می‌گویند. حالا فرض کنید که همه‌ی ما نیازهایی داریم که برای رفع آن‌ها در اثر انگیزه، به تلاش وادار می‌شویم. اما این نیاز باید از منابع محدودی تامین شود. این منابع به دلایلی در اختیار همه به شکل عادلانه قرار نگرفته‌اند. پس من یا این منبع را که نیاز دارم در اختیار دارم و یا باید از کسی که آن منبع را در اختیار دارد، تهیه کنم. از طرفی فرد مقابل نیز نیاز دیگری دارد که برای تامین آن باید از کسی دیگر آن را درخواست کند و همین زنجیره بین افراد یک جامعه و حتی کل دنیا ادامه می‌یابد. در این‌جا پول در واقع یک تسهیل‌گر برای تبادل این نیازها باید باشد. فرد اول نیاز خود را از طریق پرداخت پول به نفردوم تامین می‌کند و نفر دوم نیز با پولی که از طریق فروش عامل نیاز فرد اول به او به دست می‌آورد، نسبت به تامین نیازهای خود اقدام می‌کند. اما مشکل این‌جا است که هر فرد به اندازه‌ای که بتواند نیازهایش را برآورده سازد، از طرف مقابل پول درخواست نمی‌کند. میزان درخواست پول وابسته به میزان منبعی است که در اختیار فرد تبادل کننده و افراد مشابه است. اگر میزان منبع مورد نظر در اختیار افراد محدودی باشد(در واقع توزیع عادلانه صورت نگرفته باشد)، پول بیش‌تری درخواست می‌شود. در این حالت افراد محدودی آن منبع را در اختیار دارند و افراد زیادی به آن نیاز دارن و حاضر هستند به هر طریقی شده، نیاز خود را مرتفع سازند(به دلیل وجود انگیزه). بنابر این به برخی از آن‌ها، ممکن است منبع مورد نیاز تخصیص نیابد. در این حالت بین افراد نیازمند، رقابت شکل گرفته و برای تصاحب منبع مورد نظر پول بیش‌تری پیشنهاد می‌دهند. در واقع قیمت کالا که میزان پول پیشنهادی برای تصاحب آن منبع است، افزایش می‌یابد. در این حالت فردی که منبع کم‌تری در اختیار دارد، باید به نحوی پول بیش‌تری تهیه کند. این‌جا مفهومی به نام شغل به وجود می‌آید. شغل در واقع تلاش جهت کسب پول بیش‌تر برای تامین نیازهایی است که منبع آن در اختیار فرد وجود ندارد. اما فعالیتی که انسان به واسطه‌ی شغل خود انجام می‌دهد، خودمنجر به تولید منابعی برای فردی است که منبع بیش‌تری در اختیار دارد. بنابر این، فرد دارای منبع بیش‌تر، هر روز منبع بیش‌تری را تصاحب می‌کند. بنابر این قیمت بالاتری پیشنهاد می‌دهد. از آن طرف فرد دارای منبع کم‌تر، باید تلاش بیش‌تری برای تامین پول مورد نیاز تا حد قیمتی که تعیین شده، انجام دهد. هم‌چنین این تلاش نیز، منجر به تخصیص منبع بیش‌تر به فرد دارای منبع بیش‌تر می‌شود. با اندکی اندیشه درباره‌ی این چرخه و تعریف آن‌چه در فلسفه‌ی لیبرالیسم از اقتصاد بیان می‌شود، می‌توان دریافت در این‌جا قیمت باعث توزیع منابع می‌شود. بنابر این قیمت مبنای اقتصاد است. هم‌چنین قیمت وابستگی زیادی به توزیع منابع دارد. بنابر این خود انسان نیز به جهت کاری که انجام می‌دهد، قیمت‌گذاری می‌شود. انسان، مجبور است انسانیت خود را صرف تامین نیازهایش کند و منبع بسیار محدود زمان را به کار کردن برای تامین نیازهایش نماید. در این حالت همه‌ی دغدغه‌ی انسان‌ها قیمت است.

   اما نظریه‌ی دیگری نیز وجود دارد. این نظریه در واقع دیدگاه ایرانی_اسلامی نسبت به مفهوم اقتصاد را بیان می‌کند. در این نظریه، واژه‌ای به نام “کدآمایی” در مقابل واژه‌ی اقتصاد تعریف می‌شود. همه‌ی ما با واژه‌هایی مانند کد خدا به معنی کسی که در امور روستا و معیشت آن تدبیر و درایت به خرج می‌دهد و آن را مدیریت می‌کند و هم‌چنین کد بانو به معنی کسی که با درایت و تدبیر در مدیریت معیشت خانه موفق است، آشنا هستیم. واژه‌ی کد آمایی نیز از این واژه گرفته شده است. در کدآمایی به جایی تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود، نگرش به درایت و مدیریت الگوی معیشت تغییر می‌یابد. در واقع کدآما فردیست که می‌تواند محدوده‌ی میدان عمل خود را با استفاده از منابع و امکانات موجود در همان میدان به بهترین شکل اداره و مدیریت نماید و نیازهای خود را مرتفع سازد. بر اساس همین موضوع میزان وابستگی او به بیرون از آن میدان عمل به حداقل می‌رسد. در چنین حالتی نیازها به منابع موجود، تحدید می‌یابد. در این حالت چرخه‌ی معیوبی که به واسطه‌ی نقطه اتکایی به نام قیمت جهت توزیع منابع محدود در واقع به افراد محدود(نه نیازهای نامحدود) شکل گرفته است، منقطع می‌شود. در این حالت فرد تلاش می‌کند نیازهای خود را از طریق امکاناتی که در اختیار دارد مرتفع سازد. بنابر این به جای تلاش منجر به تخصیص منابع بیش‌تر به فرد صاحب منابع زیاد، ارزشی درونی ایجاد می‌کند که در واقع “بها” نامیده می‌شود. واژه‌ی بها به جای قیمت که یک لغت قراردادی است، اشاره به ایجاد ارزش دارد. در این تعریف فرد منابع محدود خود را از طریق ایجاد ارزش، توسعه می‌دهد و منابع بیش‌تری در اختیار می‌گیرد و بنا به ارزشی که ایجاد می‌کند، بهای بیش‌تری تبادل می‌شود. به وضوح روشن است، در این نگرش، وابستگی الگوی اقتصادی به قیمت کاهش می‌یابد و در واقع قیمت به ارزش که عاملی اقتصادی است وابسته است. پس در این الگو، قیمت به اقتصاد وابسته است. در این نگرش دغدغه‌ی اصلی انسان قیمت نخواهد بود.

انتهای پیام/