سیدعمران طباطبایی – فقر، وضعیتی است که فرد دارایی مادی یا درآمد کافی برای رفع نیازهای اولیه خود را ندارد. این مقوله آثار گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در بر دارد. دانشمندان معتقدن در اکثر کشورها طبقه متوسط طبق محاسبات و برآوردها لاغر و کوچک شده چون که از درآمد پایینی برخوردارند.
شکاف طبقاتی عوارض اجتماعی و فرهنگی گسترده ای دارد که سال ها است نمود و بروز پیدا کرده است و بخشی از ریشه اعتراضات فعلی در جهان را نیز میتوان در نابرابری درآمدی و فقر و متراکم شدن ثروت در بخشی کوچکی از جامعه جست و جو کرد که همسو شدن آن با خواسته های اجتماعی منجر به خشم شده است. همچنین دانشمندان طبق بررسی خود دریافته اند که، از بین رفتن طبقه متوسط، تبعات اجتماعی بلند مدت نگران کننده ای خواهد داشت.
رشد کم اقتصادی در برخی از کشورها نسبت به دیگر کشورها در وهله نخست به دلیل وجود فساد بوده و در وهله دوم به سرعت رشد تکنولوژی آنها باز می گردد که آن هم به میزان آموزش داده شده بستگی دارد.
فقر در یک کشور به عنوان یک معضل جدی با وجود منابع طبیعی و موقعیت راهبردی آن کشور، به شدت قابل توجه است. بر اساس آمارها، تعداد کثیری از جمعیت جهان زیر خط فقر زندگی می کنند و بسیاری از خانواده های پر جمعیت با وجود کار، قادر به تأمین حداقل نیازهای زندگی نیستند. سوء تغذیه کودکان و افزایش آمار دزدی و گدایی از پیامدهای این وضعیت است.
کشورها باید قدرت خرید مردم را افزایش داده و نا برابری های اقتصادی را کاهش دهند تا روند اقتصادی کشورشان دچار اختلالات جدی نشده تا بسیاری از واحدهای صنعتی و خدماتی تعطیل نشوند.
کودکان کار و گداها نیز به عنوان قربانیان فقر در یک جامعه شناخته می شوند. افزایش قیمت مواد غذایی و کاهش قدرت خرید مردم، تأثیرات منفی بر سلامتی و تغذیه جامعه می گذارد.
در نهایت، فقر در جهان به انواع دزدی ها وابسته و منجر می شود و وضعیت اقتصادی به حدی بحرانی می شود که بسیاری از انسان ها برای زنده ماندن تلاش میکنند نه برای زندگی کردن. بی عدالتی و نا برابری سر منشاء فقر می باشد که کشورها باید از بروز این پدیده جلوگیری نمایند.
انتهای پیام/