مسعود امین ناجی – ناکامی یکی از علت های اصلی بروز خشونت در جامعه زمانی که میخواهیم به انواع خشونت به ویژه خشونت اجتماعی بپردازیم؛ دو دسته از عوامل مورد توجه قرار میگیرند یک دسته عوامل فردی و دسته دیگر عوامل اجتماعی است که در حوزه عوامل فردی نحوه فرزند پروری و سبک زندگی مدنظر است. پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری یاس، ناکامی ناامیدی از عوامل اصلی افزایش خشونت در سطح اجتماع است.
ناکامی یکی از علت های اصلی بروز خشونت در جامعه
زمانی که میخواهیم به انواع خشونت به ویژه خشونت اجتماعی بپردازیم؛ دو دسته از عوامل مورد توجه قرار میگیرند یک دسته عوامل فردی و دسته دیگر عوامل اجتماعی است که در حوزه عوامل فردی نحوه فرزند پروری و سبک زندگی مدنظر است.
در روزگاری که ما وارد عصر صنعتی شدیم با تغیراتی بس کوچک و بزرگ در بافت و بدنه جامعه همراه شدیم که این تغیرات تنیدگی هایی در اجتماع برای ما ایجاد کرد که حاکی از آن است که هریک از ما دارای زندگی متفاوتتری نسبت به گذشته هستیم.
افزایش مهاجرت از عوامل بروز خشونت در جامعه
امروزه بر میزان جمعیت افزوده شده، چنانکه در فضایی که قبلاً تنها 5 نفر زندگی میکردند, امروزه 50 نفر زندگی می کنند و این افزایش جمعیت یکی از دستاوردهای زندگی جمعی است. همچنین توده شدن منابع در یک شهر یا استان یا در جایی که شرایط کار یا روابط اجتماعی راحتتر قابل اجرا باشند، مهاجرت را به دنبال دارد. بعد از اتفاق افتادن مهاجرت شاهد تداخل فرهنگها و خرده فرهنگها خواهیم بود و زمانی که افرادی از گروههای مختلف با رویکردهای روانی – اجتماعی متفاوت در کنار یکدیگر قرار میگیرند، معمولاً نمیتوانند؛ حرف یکدیگر را به خوبی بفهمند و به همین دلیل ممکن است؛ نتوانند مسائل را حل کنند و در نتیجه به مشکل برمی خورند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانه بر اثر سوءمصرف مواد مخدر
سوءمصرف مواد مخدر و محرکات از دیگر عوامل ایجاد خشونت در جامعه است، در گذشته صرفاً مواد مخدر وجود داشت و معتاد به فردی خمیده و ژولیده گفته میشد، اما این روزها با ورود مواد محرک صنعتی شاهد آن هستیم، افرادی که دارای سوءمصرف این مواد هستند؛ رفتارهای پرخاشگرانهای بروز میدهند که این مسئله تاثیر بسزایی در افزایش خشونت در جامعه دارد.
نا امیدی و خشونت در پی تبعیض و نا عدالتی
ناامیدیهای اجتماعی از دیگر عوامل اجتماعی بروز خشونت در جامعه است، عنوان کرد: این مقوله را میتوان در موقعیتهای فردی و اجتماعی تعبیر کرد؛ به عبارت دیگر وقتی فرد در اجتماع به تبعیضها توجه میکند، ناخودآگاه حس بیعدالتی مزمن در وجودش ریشه میدواند که این مسئله وی را به سمتی میبرد که فکر میکند، فردای من نیز چنین است و هرچه تلاش کنم به جایی نمیرسم. مصداق این قضیه آن است که در بحرانهای اجتماعی یا جشنهای ملی برخی از افراد از چنین فضاهایی سوءاستفاده کرده تا بتوانند فشار روانی خود را تخلیه کنند که این مسئله نیز بر خشونتها تاثیرگذار است.
بروز التهاب و اضطراب در افراد بر اثر کاهش منابع
از طرف دیگر محدودیت منابع که به دنبال افزایش جمعیت رخ میدهد، انسان را به یاد بازی موزیک و صندلی میاندازد که در این بازی 5 نفر با 4 صندلی وجود دارند که با پایان یافتن موزیک نواخته شده در طول بازی هریک از افراد باید بر صندلی بنشینند و در پایان یک نفر بدون صندلی باقی خواهد ماند. التهاب و اضطراب موجود در بازیکنان شما را متوجه میکند که محدودیت منابع چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت.
امروزه با توجه به محدودیت منابع، بازی موزیک و صندلی در جامعه ایجاد شده است اظهار کرد: غرب گرایی نیز از مهمترین عواملی است که ترکیب جمعیت یا teamwork را از بین میبرد و اگر نخواهیم در این موارد مداخله کنیم، غربگرایی ما را به جایی میکشاند که هرکس فکر میکند تنها خودش مهم است و سایرین را تحت نگاهی اجتماعی نمیبیند.
افراد فردگرا نمیتوانند؛ زندگی شهروندی و زندگی در عصر صنعتی را تحمل کنند و در نتیجه نمیتوانند مسئولیتهای خود را بپذیرند که این موضوع باعث مداخلههای هیجانی و ایجاد خشونت در جامعه میشود.
عامل اصلی خشونت در جوامع، تحقیر و ناکامی است
عامل اصلی خشونت در جوامع معمولاً تحقیر و ناکامی است و زمانی که هر یک از ما احساس میکنیم به آنچه که باید نمیرسیم؛ خشونت رخ میدهد و معمولاً زمانی رفتار خشونت بار انجام میدهیم که احساس ناکامی میکنیم. خشونت محصول ناکامی است و در زوایای مختلف اتفاق میافتد.
به لحاظ تیپ شناسی شخصیتی و رفتار اجتماعی چهار سبک شخصیتی داریم، عنوان کرد: یک تیپ مربوط به شخص پرخاشگر مستقیم است. چنین فردی اگر احساس کند؛ حقی از وی ضایع یا ناکام شده است، فریاد میکشد و مبارزه و مجادله میکند. دسته دیگری از افراد به صورت منفعل عمل میکنند؛ یعنی فکر میکنند که کاری از دستشان بر نمیآید و تصمیم موقعیت شده و ظلم پذیر میشوند.
کم کاری و تخریب منابع؛ خشونت پنهان
گروه دیگری از تیپهای شخصیتی پرخاشگر منفعل هستند، یعنی افرادی که نمیتوانند از موقعیت خود دفاع کنند و به صورت غیرمستقیم خود را خالی میکنند؛ مانند کارمندی که در اداره خود از نظام نابرابر حقوقی رنج میبرد و با کمکاری، تمرد، تخریب منابع و… خشونت پنهان خود را نشان میدهد، اما تنها یک دسته از افراد هستند به صورت جراتمندانه و علمی با قضایا مواجه میشوند که متاسفانه تعدادشان بسیار کم است.
آلودگیهای زیستمحیطی از عوامل بروز خشونت
نقش آلودگیهای محیط در ترویج خشونت اشاره و اظهار کرد: با افزایش جمعیت و کاهش منابع، خشونت اتفاق میافتد. همچنین آلودگیهای صوتی، زیستمحیطی و آلودگی در هر زمینهای میتواند؛ عاملی برای تحریک باشد، یعنی آلودگیها عاملی تحریککننده و نه تعیین کننده در ایجاد خشونت هستند.
عامل خشونت افراد هستند و این پدیده در فرد متبلور میشود، گفت: بحثی در خصوص خشونت وجود دارد که براساس آن هیچ کس نمیتواند، دیگری را وادار به خشونت کند تا زمانی که خود فرد نخواهد؛ خشونت رخ نمی دهد، یعنی مادامی که من نخواهم هیچ کس نمیتواند من را به بروز رفتارهای پرخاشگرانه وادار کند.
ایجاد باورهای خشونت محور ناشی از فرزند پروری غلط
افراد مهارتهای ارتباط موثر را بلد نیستند و اصلاً این موضوع را نیاموختهاند. از همین رو برای آموزش این مهارتها خانواده نقش بسزایی دارد و از طرفی فرزند پروری غلط و تعامل نامناسب اعضای خانواده با یکدیگر میتواند؛ سبب ترویج باورهای غلط در افراد شود.
ایجاد باورهای خشونت محور در افراد باعث میشود که به عنوان مثال فرد فکر کند که حق گرفتنی است و هیچ کس حق او را نمیدهد یا مثلاً خشم، خشم میآورد و… چنین باورهای غلطی را ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دیگران آموزش میدهیم که ماحصل آن ایجاد خشونت است.
برای رفع خشونت در جامعه باید مهندسی معکوس ایجاد آن را در نظر گرفت و همانطور که در ایجاد خشونت عوامل فردی و عوامل اجتماعی نقش دارند، در خصوص راهکارها نیز باید به این مسئله توجه کرد.
لزوم گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده
این راهکار وجود نگاه حاکمیتی به این معضل است که سیاستگذاران باید پاسخگوی آن بوده و با اقداماتی نظیر گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده در این خصوص گام برداشته و در قالب برنامههای گروهی و اجتماعی چنین برنامههایی از طرف ساختار سیاستگذاری تعریف شود.
خانوادهها به نقش کلیدی خانواده توجه نمیکنند
در خصوص حوزه فردی آنچه باید انجام شود؛ این است که خانوادهها بیاموزند و بیاموزانند، متاسفانه برخی از خانوادهها به نقش کلیدی خانواده توجه نمیکنند و فکر میکنند تمام مسئولیت متوجه دیگران بوده و تنها مسئولیت خود را زایش و تولید مثل میدانند که چنین تفکری اشتباه است. چون شما اگر اینچنین فکر زایش و تولید مثل باشید آینده آن کودکی که پا به هستی میگذارد در خطر است خطری که گریبان عده ای از کودکان را گرفته است و
برخی خانوادهها فکر میکنند با شیوه آموزشی پرخاشگرانه یا شیوه آموزشی استبدادی میتوانند فرزندان خود را از خطر و بلایا حفظ کنند، این اشتباهی بزرگ است که در خانوادهها اتفاق میافتد و ما آموزش مهارتهای درست در خانوادهها را به عنوان هسته مرکزی جامعه ضروری میدانیم و درخواست ما از خانواده ها این است که شیوههای درست را آموخته و به فرزندان خود بیاموزانند.
و اما برای حل این بحران باید راهکاری ارائه کرد که راه کار های ان طی تحقیقاتی زیاد که در جوامع مختلف انجام شده و قبلاً با این معضلات دست به گریبان بودند نگاه کردم و جواب را این چنین دیدم.
آموزش از جمله برگزاری کلاسهای رایگان در این حوزه برای خانوادهها
– حذف اقدامات کلیشهای از سوی سیاستگذاران برای کنترل خشونت زیرا رفتارهای کلیشهای باعث میشود که برخی اقدامات انجام شده به نتیجه نرسند.
– ورود جدی و قاطع به نظام نابرابریهای اجتماعی از جمله مواردی است که عدم آن میتواند نقش آموزش را کمرنگ کند.
– اقدامات باید منسجم و منسجم و منسجم باشد و از تلاش کردن خسته نشویم.
انتهای پیام/