سیدعمران طباطبایی – پرسش درباره راز خلقت و هدف آفرینش جهان و انسان، همواره برای انسان مهم بوده و به مطالعه آن پرداخته است. طرح این سؤال و پاسخ آن، نقش مهمی در زندگی انسان دارد و زندگی او را معنوی تر می کند و از پوچی رها می کند. انسانی که زندگی او از معنا پر باشد، از آرامش برخوردار می شود و از استرس و نگرانی محافظت می شود.
تفاوت بین دیدگاه فیلسوفان و علمای الهی در تبیین حقایق به وضوح آشکار است. اندیشمندان الهی به تفصیل و توصیف پدیده ها و تحولات جهان می پردازند، در حالی که فیلسوفان و دانشمندان تجربی به توصیف و پیش بینی پدیده ها می پردازند. انتظار از فیلسوفان و دانشمندان الهی، تبیین مبدأ و غایت جهان و پدیده هاست، در حالی که از علمای تجربی، تبیین پدیده ها و روابطشان می باشد. بنابراین، هر علم و شاخه معرفت باید با رسالت خود هماهنگ باشد و از روش های متفاوتی مناسب با هدف های خود برای تبیین استفاده کنند.
کسانی که به هدفداری عالم اعتقاد ندارند، جهان خلقت را باطل می دانند. اما پروردگار کار باطل نمی کند و آسمان، زمین و غیره باطل آفریده نشده است. کافران گمان می کنند که جهان به سوی نابودی پیش می رود اما انسان الهی به جاودانگی و تلاش برای درک راز خلقت اعتقاد دارد. درون هر انسانی عطش جاودانگی و حیات ابدی وجود دارد، حتی اگر از سوی مادی به این اعتقاد نرسد. تلاش برای جلوگیری از مرگ یا پیدا کردن راز حیات ابدی، از عطش ابدی انسان نشأت می گیرد. اگر چه انسان با دست یابی به دانش، توانایی های فراوانی کسب می کند اما ممکن است به عنوان یک موجود ضعیف و ناتوان در مقایسه با سایر موجودات، خصوصاً در مقابل طبیعت قدرتمند، محسوس شود. انسان در برابر نا خوشی ها و نیازهای بسیاری که دارد، به شکست و ناکامی بر می خورد. مشکلات برای انسان به چالش تبدیل می شوند و باید با استفاده از هوش و استعدادش برای ارتقای وضعیت و حل مسائل، تلاش کند.
هيچ موجودي بعد از آفرينش به حال خود رها نمی شود. يكي از نكاتي كه توجه ما را به اصل هدفمندي آفرينش موجودات سوق مي دهد، توجه به وجود نظم در ميان پديده ها و هماهنگي در نظام طبيعت است. اگر اندكي در كيفيت طلوع و غروب كردن خورشيد و حركت ماه و ستارگان و نظم حاكم در روابط آنها دقت كنيم متوجه مي شويم كه اين نظم و حركت آنها بر اساس تدبيري صورت گرفته است و نمي شود بطور تصادفي و بي هيچ هدفي باشد. موجودات مادي و نظام دنيا با تمام وسعتش، همه براي اين خلق شده اند تا زمينه ساز پيدايش و تكامل موجودي بنام انسان بشوند و نظام دنيا شكل گرفته تا انسان در اين عالم استعدادهايش را شكوفا كند و با شركت در آزمايش الهي، قواي نهفته خويش را به مرحله ظهور و تحقق برساند يعني انسان رنگ خدايي به خود و كارهاي خود ببخشد و طوري زندگي كند كه كارهاي او مورد رضاي خداوند باشد و صفات خداوند را از خود بروز دهد و به نمونه اي از انسان كامل تبديل شود.
خداوند غنى و بى نياز است و به چيزى حتّى آفريدن موجودى نياز ندارد. اگر گفته شود كه در خلقت انسان هدفى در نظر گرفته نشده است، در اين صورت بايد گفت كه آفرينش او لغو و بى هدف بوده است و ساحت پاك آفريدگار جهان از اين نسبت پيراسته مى باشد و اگر تصوّر شود كه خداوند او را براى هدف و مقصدى آفريده است، لازمه اين سخن اين است كه آفريدگار جهان براى رفع نيازى دست به آفرينش او زده است در صورتى كه خداوند از هر نوع احتياج و نياز مبّرا و منزّه مى باشد.
خداوند وجودى است از هر نظر بى پايان و كامل و هيچ گونه احتياج و نيازى در ذات او راه ندارد و از طرفى مى دانيم كه كارهاى او بر طبق مصالح و حكمت است و ساحت او از كار لغو پيراسته مى باشد. منظور او از آفرينش انسان، رفع نياز از خود نبوده و نتيجه خلقت بطور مسلّم به خود انسان باز مى گردد. هدف اين است كه او را به كمال شايسته خود برساند بدون اين كه رسانيدن انسان به عالى ترين درجات تكامل نتيجه اى براى ذات پاك او داشته باشد.
امّا درباره خداوند بايد گفت هدف كارهاي خدا با آنچه درباره انسان است كاملاً فرق دارد زيرا انسان براي رفع نيازش تلاش مي كند و حال آنكه خداوند بي نياز و غني است. از طرفي مي دانيم كارهاي پروردگار متعال بر طبق مصالح و حكمت است و ساحت او از كار لغو پيراسته است. در اين صورت نتيجه مي گيريم منظور او از آفرينش انسان رفع نياز از خود نبوده و نتيجه خلقت به طور مسلّم به خود انسان باز مي گردد و هدف اين است كه انسان را به كمال شايسته خود برساند بدون اين كه رسانيدن انسان به عالي ترين درجات تكامل نتيجه اي براي ذات پاك او داشته باشد.
تصورِمون از انجام کارها، معمولاً بدست آوردن سود یا برطرف کردن یک نیاز هست چون ما انسان ها موجوداتی محدود و نا تمامیم. خلقت جهان و انسان، نتیجه صفات خداوند هست.خداوند با آفرینش، هدف و غایت خود یعنی تکامل انسان و رسیدن او به کمالات وجودی را در نظر گرفته است. او به عنوان خدا، به عنوان فاعل، موجودات را با صفات حکمت و علم خود به وجود آورده و سرنوشتی معین برای آنها در نظر گرفته است. آخرت و معاد به منظور کمک به تقویت ساختار عالم و عدلانه بودن آن ایجاد شده است.
آزمایش و عبادت به عنوان علت آفرینش انسان شناخته شده و تکامل او و بهره مندی از کمالات و رشد و پیشرفت آدمی به عنوان هدف فاعل در نظر گرفته شده است. این مسیر و مقصد برای مخلوقاتی که اختیار دارند ملاحظه شده و در نظر گرفته شده است.
بر این اساس است که مطالعه و بررسی سره عالم و راز خلقت آن یعنی خدا شناسی و فرجام شناسی در علوم تجربی مورد بررسی قرار نمی گیرد زیرا نه خدا و نه غایت، خلقت مادی نیستند تا در آن علوم، مورد توجه قرار گیرند بلکه علوم فلسفی و الهیات متکفّل مطالعه مبدأ فاعلی یعنی خدای سبحان و مبدأ غایی عالم یعنی هدف آفرینش و راز خلقت هستند. از این رو باید در علوم الهی و فلسفی به تبیین و بررسی آنها پرداخت و به عبارت دیگر رسالت هر علم را باید به دست آورد و از راه کشف رسالت آن علم به انتظار از آن علم پرداخت یعنی انتظاری که از علم کلام و فلسفه و الهیات داریم به رسالت آن علم مربوط می شود و انتظاری که از علوم تجربی داریم به رسالت آن علم ارتباط دارد. اما انسانی که جهان بینی او الهی است به لحاظ این که می داند حیات ابدی در عالم دنیا و طبیعت تأمین نمی شود اعتقاد دارد که جهان دیگری وجود دارد که معاد انسان به آن است و آدمی در آن به زندگی ابدی خود ادامه می دهد.
انتهای پیام/