سیدعمران طباطبایی – مدیریت بر مبنای هدف، با تأکید بر شرکت جمعی در تعیین اهداف و تعریف مسئولیت ها، اهداف قابل لمس، قابل تأیید و قابل سنجش را ترویج می کند. اندیشمندان با معرفی چهار فرض اساسی مدیریت بر مبنای هدف، به اهمیت تعیین هدف های مشخص، بازخورد، تعیین زمان و هدف گذاری اشاره کرده اند. این اصول و باید و نبایدها، در تمامی سیستم های هدف گذاری اهمیت دارند و میتوانند به ارتقای موفقیت سازمانی کمک کنند. ارتباط مدیریت بر مبنای هدف و نظریه تعیین هدف به این صورت است که هدفهای مشکلزا برای همکاران، مدیریت بر مبنای هدف را اثربخش تر می نماید. تفاوت اصلی میان دو رویکرد در اشتراک دهی هدفها توسط افراد است.
مدیریت بر مبنای هدف، یکی از مدلهای استراتژیک مدیریت است که شرکتها برای پیشرفت در مسیر موفقیتشان استفاده میکنند. استفاده از این سبک از مدیریت میتواند به ارتقای کارایی و افزایش احساس تعلق کارمندان منجر شود، همچنین فرصتهایی برای رشد شغلی فراهم میکند. برای ایجاد استراتژی مدیریت بر مبنای هدف، مراحل مورد نیاز شامل تعیین اهداف، برنامهریزی و ارزیابی عملکرد هستند. اهمیت ایجاد این نوع مدیریت و نحوه ایجاد آن برای بهبود کارایی و افزایش بهرهوری کارمندان بسیار مهم است. تعیین اهداف سازمان و کارمندان، نظارت بر پیشرفت کارها و کنترل عملکرد کارکنان، و ارزیابی عملکرد از اصول مدیریت بر مبنای هدف است. با تعریف اهداف بلندمدت، مانیتورینگ پیشرفت و کنترل عملکرد، برگزاری جلسات برای بررسی موانع و موفقیتها و ارزیابی عملکرد کارکنان، مدیران میتوانند بهترین شیوهها را برای رسیدن به اهداف تعیین شده پیاده سازی کنند و به این ترتیب، اعضای یک تیم میتوانند با همکاری و پیشرفت مستمر به تحقق اهداف مشترک خود برسند.
مدیریت بر مبنای هدف یک سیستم مدیریتی است که اهداف با مشارکت طراحی شدهاند و قابل اندازهگیری هستند و پژوهشگران اولین بار مفهوم آن را مطرح و به عنوان روشی برای ارتقای خود کنترلی مدیریتی پیشنهاد کردند. این نوع مدیریت باعث افزایش مشارکت کارکنان در برنامهریزی و کنترل فعالیتها میشود و اعتقاد بر این است که با مشارکت افراد، عملکردهای کارآمدتری داشته باشیم. هر چند این مدل مدیریت به شکلهای متنوعی در سازمانها به کار گرفته میشود اما اساسا بر اصل همکاری بین مدیران و کارکنان تاکید دارد.
مدیران و کارکنان با هم، اهداف مشترک و نتایج مورد انتظار از هر شخص را تعیین میکنند. از این ابزارِ اندازهگیری برای هدایت عملکرد بخش خودشان و سنجش میزان همکاری افراد استفاده میشود. دانش و مهارت افراد سازمان به خدمت گرفته میشود و مشارکت آنها در تعیین اهداف تشویق میشود. مدیران فرایندهای کنترل را طراحی کرده، به عملکرد خود نظارت دارند و در صورت انحراف، اقدامات اصلاحی اتخاذ میکنند. اهداف سازمانی به اهداف شخصی تبدیل میشوند و بازبینی متناوب انجام میشود. مدیریت بر مبنای هدف به تعیین اهداف و برنامهریزی برای رسیدن به نتایج میپردازد. این روش باعث تشویق کارکنان به تعهد فردی میشود و شفافیت سازمان را افزایش میدهد. همچنین، این مدیریت ابزاری برای کنترل سازمان و ارزیابی اصولی است و کنترل مؤثر را گسترش میدهد. افزایش بهرهوری و انگیزهی زیردستان نیز از دیگر مزایاهای این روش مدیریتی است. در نهایت، این روش امکان رضایت شخصی مدیران را از طریق مشارکت افراد در تعیین اهداف و سنجش عملکرد فراهم میکند.
مدیریت بر مبنای هدف، با بهبود ساختار سازمانی و ارتباطی، ضعفها و مشکلات را مشخص میکند. اما با وجود فواید آن، عدم توفیق در آموزش فلسفهی مدیریت بر مبنای هدف و تعیین اهداف قابل بازبینی از جمله معایب آن هست. محدودیتهای این نوع مدیریت شامل تعیین اهداف غیرقابل بازبینی و کاغذبازیهای بیشمار ناشی از فرصتهای هدفگذاری بیشتر هستند. این نوع مدیریت خودکنترلی و خود هدایتگری را ترویج میکند اما نیاز به انعطاف و توجه به اهداف بلندمدت را نیز تاکید میکند.
مدیریت بر مبنای هدف روشی است که اهداف فردی را با اهداف سازمانی هماهنگ میکند. این روش به مدیران کمک میکند تا اهداف را تعیین و نظارت کنند. آنها باید به عنوان پیشوا به جلو بروند تا از واکنش به وقایع پرهیز کنند. مدیریت بر مبنای هدف موجب میشود که هدفها به صورت قابل اندازهگیری تعریف شوند و برای انجام آنها اقدامات مؤثری انجام شود. این روش منجر به بهبود عملکرد، بهرهوری بالا و ایجاد فضای کاری مثبت میشود. اما باید دقت شود که تعیین اهداف باید منطقی و مناسب باشد تا این روش با موفقیت اجرا شود.
سازمانها معمولاً از عوامل محیطی که مانع تحقق اهداف میشوند غافل میشوند، از جمله کمبود منابع و ضعف حمایت از مدیریت. آنها نیز در نظارت صحیح بر تغییرات و اهداف خود به خوبی عمل نمیکنند و فراموش میکنند که با انسانها سروکار دارند. مدیریت بر مبنای هدف و تحول سازمانی برای سازگاری با تغییرات باید بهصورت تیمی عمل کند و مشارکت و تبادل نیز لازم است. برنامههای مدیریت بر مبنای هدف باید از تشخیص درست مشکلات، مشارکت و تبادل نهایی بین مشاغل حمایت کنند و خودشان را از رقابت مخرب درون تیمها دور نگهدارند. توجه به اهداف شخصی و مسیر پیشرفت شغلی به عنوان مکمل به اهداف سازمانی باعث بهبود عملکرد و رضایت کارکنان میشود، به تأیید عملکرد و پاداش میرسد. مدیریت بر مبنای اهداف معنی این دارد که هر عضو در سازمان باید اهداف خود را با هدف نهایی و استراتژی سازمان همسو کند. این رویکرد باعث افزایش سود شرکتها و بهبود بهرهوری در کارخانهها میشود. اهداف هر کسبوکار باید با استراتژی بلندمدت سازمان هماهنگ باشد تا موفقیت و رشد در محیط رقابتی به دست آید.
این روش باعث می شود که عملکرد کارکنان و پیشرفت فعالیتها بررسی و ارزیابی و در صورت نیاز تصمیمهای مناسبی گرفته شود تا به بهبود عملکرد و دستیابی به اهداف تعیین شده کمک کند.
اصلاح و تغییر لازمه مدیریت بوده و با بررسی بازخوردها و نتایج مورد انتظار، ممکن است نیاز باشد تا بخشی از اهداف، استراتژیها یا نحوه اجرای فعالیتها اصلاح شود. این مرحله از فرآیند نشان دهنده انعطافپذیری مدیران و توانایی آنها در انطباق با تغییرات و نیازهای سازمان است، بهطوریکه اجرای آن به یک فرآیند پیوسته و بهبودپذیر تبدیل شود.
انتهای پیام/