سیدعمران طباطبایی – در کلیه سیستمها و نظامهای حقوقی و سیاسی دنیا، دولتها دارای دو وظیفه و کارکرد اصلی شامل حاکمیتی و تصدیگری میباشند که توسط نهادها و دستگاههای مسئول به اجرا گذاشته میشود. امور حاکمیتی شامل سیاستگذاری، برنامهریزی، نظارت و ارزیابی به دلیل سطح و جایگاه دارای اهمیت مضاعف است و تصدیگری آن دسته از وظایفی را در بر میگیرد که قابل واگذاری به مردم و بخش خصوصی باشد. دولت ها باید در یک فرآیند رو به جلو تغییر و تحولات مثبتی را به عمل آورده که از نگاه مردمشان قابل توجه باشد.
دولت به عنوان یک سازمان سیاسی اجباری و حاکمیت مرکزی تعریف میشود که قدرت سیاسی را در یک قلمرو جغرافیایی خاص حفظ میکند. واژههای دولت و حکومت اغلب به یک معنا استفاده میشوند، اما در برخی موارد دولت به بخشی از حکومت اشاره دارد. دولتها میتوانند دارای قدرت سیاسی و حاکمیتی کامل باشند یا تابع و دستنشانده حکومتهای دیگر باشند.
دولت به عنوان یک سازمان سیاسی اجباری و دارای قدرت قانونگذاری در داخل یک قلمرو مشخص است. هر حکومتی که از پی حکومت دیگر میآید افراد متخصصی را در خود جای داده که تصمیمگیریهای سیاسی را انجام میدهند. این افراد اقدامات اجرایی، تصویب قوانین جدید و داوری اختلافها را بر عهده دارند. برخی از جوامع این گروه از افراد به صورت دائمی یا از طریق وراثت زمام امور را در اختیار میگیرند. دولت بهعنوان یک مفهوم متمایز از ملت و جامعه مدنی در نظر گرفته میشود. برخی فیلسوفان معتقدند که جامعه مدنی مرکز فعالیت سیاسی است که ارتباطات اجتماعی را بین فضای سیاسی و اقتصادی برقرار میکند. در یک جامعه مشترک همگان معتقدند که دولت نه تنها وسیلهای برای حفظ نظم و تنظیم اقتصادی است، بلکه ابزاری است برای تقسیم منابع و تفکیک طبقات اجتماعی.
تعریف مرزهای دولت، با توجه به تأثیر گروههای اجتماعی بر توسعه سیاست عمومی و پیوند آنها با دیگر نهادهای دولتی به شدت پیچیده است. برای بسیاری از دانشمندان علم سیاست، سازمانهای شبه مستقل، نامعلوم بوده و این موضوع منجر به بحثهایی درباره نحوه تشکیل بخشی از دولت یا جامعه مدنی شده است.
وظایف دولت در یک کشور برای ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی، افزایش سطح آگاهیهای عمومی، آموزش و پرورش رایگان، تحقیقات و تتبع، مبارزه با استعمار و انحصار، تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت خود و خودکفایی آن کشور در علوم و فنون و غیره است.
برادری و تعاون بین همه مردم توسعه را تقویت می کند. سیاست خارجی یک کشور بر اساس اصول انسانی، تعهد به برادرانه بودن با همه و حمایت از مستضعفان را تعیین می کند و این بیانگر اهداف و مسیر منطبق با اصول الهی و انسانیت است.
ارتباط فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و دستاوردهای آن، تامین سواد، بهداشت، مسکن و بیمارستان، وضع قوانین و مقررات برای اداره جامعه، تأمین وسایل رفاه و آسایش مردم و پیشرفت کشور از جمله آموزش، پرورش، بهداشت، درمان، ایجاد شغل، ساختن جاده و پل، رسیدگی به شکایتها و حل اختلافات مردم، حفظ امنیت و جلوگیری از کار افرادی که قانون و مقررات را رعایت نمیکنند و دفاع از کشور در مقابل حمله دشمن از وظایف مهم دولت ها میباشد.
در توسعه اقتصادی، دولت وظایف اساسی مانند وضع قوانین و تامین امنیت و آرامش را بر عهده دارد. تامین درآمد مالیاتی نیز به منظور اقتدار مالی دولت بسیار مهم است. وظایف دولت شامل ایجاد سازمانهای اقتصادی برای تبادل و تعامل اقتصادی نیز میشود. نقش دولت ها در توسعه اقتصادی، بر اساس اهداف اقتصادی تعیین شده، بسیار مهم و ضروری است و وظیفه دولت ها در رشد اقتصادی، ایجاد قوانین، تامین امنیت و آرامش است.
برای سنجش تأثیرگذاری، میتوان از تکنیکهای مختلفی استفاده کرد. همچنین، میتوان از سیستمهای تحلیلی متعددی استفاده کرده و به کمک آنها تأثیرگذاری را سنجیده و اعتبارسنجی نمود. این روشها به دولتها کمک میکنند تا بتوانند نتایج خود را بهبود بخشیده و استراتژی خود را به بهترین شکل طراحی کنند.
دولتها با استفاده از رابط های شخص ثالث و ناشناس سازی دادههای مخاطبان، میتوانند دادههای مورد نیاز را برای ارتباط بین دادههای آنلاین و اطلاعات آفلاین به دست آورده که منجر به تعیین ظعف و برطرف کردن این ظعف می گردد.
دولتها باید از هر روشی که منجر به رشد و توسعه کسب و کارها و افزایش درآمد آن ها می شود بهره جویند. نکته حائز اهمیت این است که استفاده از روش های درست میتواند به شناخت و آگاهی و افزایش مخاطبان کمک کرده و مسئولیت های مختلف اجتماعی نیز را ترویج کند.
انتهای پیام/