سیدعمران طباطبایی – در دورهٔ جنگهای استعماری پس از آن، جنگهایی بین دولتهای اروپایی و مستعمرهها شکل گرفت که هلند جزایر سپیک از پرتغال گرفت، انگلستان در آفریقا و هند با فرانسه درگیر شد و مستعمرههای فرانسه تحت نظارت انگلستان قرار گرفت. در قرن های متوالی، استعمارگران با قدرت نیروی دریایی و تجارت به پیروزی رسیدند. در دورهٔ سوم استعمار، با رشد انقلاب صنعتی، استعمارگران از منابع مستعمرهها بهره برداری بیشتری کردند و از آنها به عنوان منابع خام برای صنایع خود استفاده کردند. این دوره با انقلابهای آزادی خواهی مستعمرهها همراه بود و با مبارزات بین المللی و پدیدار شدن تازهای از مستعمرات تحت الحمایه به پایان رسید.
استعمار نو، استفاده از روشهای تسلط اقتصادی و سیاسی بر کشورها پس از دوران استعمار کهن است. این مفهوم به منظور بهره برداری از کشورها استفاده میشود. استعمار دوره باستان و استعمار نو دو تفاوت مهم در این زمینه هستند. استعمار نو از موضوعاتی مانند مستعمره سازی، استعمار زدایی و تاریخ ایدئولوژی بهره می گیرد.
امروزه اصطلاح استعمار به معنای تسلط بر یک کشور و غارت منابع طبیعی آن هست. این اقتصاد سیاسی شیوههای به کارگیری قدرت از سوی کشورهای قدرتمند بر سرزمینهای ضعیفتر را نشان میدهد.
در نظام آموزش کشورهای مستعمره و به خصوص کشورهای آفریقایی، برتری سفید پوستان برای حفظ حکومت استعماری لازم است. نویسندگان آفریقایی و مخالفان این رویه، به احترام به انسان و جنبش ضد برده داری تاکید دارند. استعمار زدایی ذهن خشم نسبت به آموزش استعماری را نشان میدهد. تدریس و آموزش کلیه زبان های خارجه در یک کشور برای تضعیف زبان آن کشور است.
مدرسات خارجی مسئول آموزش در یک کشور مستعمره بوده و تلاش برای تبلیغ و بی اعتباری زبان آن کشور را در خفا طبق چارچوب برنامههای استعماری صورت می دهند. این مدارس، با ترویج آموزشهای استعماری، سعی در تغییر باورهای مذهبی و سنتی جامعه دارند زیرا باور به تسلط فرهنگی برای حفظ استعمار ضروری است.
استعمار وجود مدارس جدید را برای آموزش و پرورش با ارزشهای قدرت حاکم بر جامعه ایجاد می کند. اهداف این مدارس بر تقویت نیروهایی برای تطبیق با این ارزشها تمرکز دارد. هدف اصلی این مدارس، آموزش نیروهای کافی برای مدیریت و اداره قدرت است.
تاریخ امپراتوری های استعمارگر در جهان با توجه به کج فهمی های اغلب مردم کشورهای ضعیف ادامه داشته و این امپراتوریها به تبعیت از امپریالیسم و هژمونی مشهورند و در اکتشاف و مستعمرهسازی در مناطق مختلف دنیا نقش دارند. استعمار آنها خیلی سریع به استعمار زدایی و پسا استعمارگرایی منجر شد و امروزه رسماً به نژادپرستی تغییر کرده است.
استعمار یک سیاست قدرت گرا در گسترش حاکمیت یک کشور بیرون از مرزهای خود است. این شیوه ممکن است از طریق حاکمیت مستقیم یا کنترل بازار کشورهای دیگر صورت گیرد. فروپاشی امپراتوریها، باعث ظهور مسائل سیاسی و اقتصادی در کشورهای مختلف می شود. امروزه، کشورهای در حال توسعه تحت تاثیر این امپریالیسم هستند و برای تامین نیازهای بین المللی خود و سرمایه گذاری های خارجی به تاخت و تاز کشورهای ضعیف روی آورند. جنگها منجر به تقسیم زمینها و تقسیم منافع بین قدرت های استعمارگر شده و منجر به کنترل کامل این مناطق می شود.
استعمار به سیاست یک دولت سلطه جو گفته میشود که هدفش بهره برداری از کشورهای اقتصادی ضعیف است. این سیاست باعث مانع تکامل اقتصادی و فرهنگی این کشورها میشود. امپریالیسم با تقسیم سرزمینها و ایجاد امپراتوریهای مستعمراتی معرفی میشود. مستعمرات به عنوان داراییهای ارزان و منبع خام برای امپریالیستها بهره برداری میشوند. این سیاست سبب عقب ماندگی اقتصادی و انحصارات میشود و کشورهای مستعمره به دلیل وابستگی زوری، اقتصاد تک محصولی دارند. این نابرابری تجاری و غارت مستمر باعث فقر و زحمتکشی مردم می شود. استعمار نه تنها توسعه را مختل میکند بلکه اقتصاد ملی و تکنولوژیک را نیز مانع میشود. مقاومت در برابر استعمار و تصاحب سیستمهای مستعمراتی توسط مردم کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره، با هدف آزادی ملی و استقلال، باید به وجود آید. نهضتهای استقلال پس از انقلاب اکتبر قدرتمندتر شده و پس از جنگ جهانی دوم، شکل جدیدی گرفتند. مبارزات ملی باعث لرزش امپریالیسم شده و کشورهای مستقل جدید به وجود آمدند. هرچند این مبارزات همچنان ادامه دارند و ملل در راه تقویت استقلال سیاسی و اقتصادی خود تلاش میکنند اما متاسفانه همگانی نیست. مردم در مخالفت با استعمار و حمایت از رژیمهای استبدادی باید تلاش کنند. استعمار به شکلهای جدیدتری نیز گسترش یافته و به نوعی به استعمار نوین تبدیل شده است که باید جلوی آن هر چه سریعتر گرفته شود.
انتهای پیام/