سیدعمران طباطبایی – نا امیدی نمایشی است که در ظاهر افراد نهفته است. نا امیدی احساس نارضایتی است که به دنبال برآورده نشدن انتظارها به وجود میآید. فرد نا امید تنها به نتیجه کارش توجه میکند. نا امیدی سرچشمه فشار روانی است. نا امیدی، علتش، در تجزیه و تحلیل تصمیم هایمان است. نا امیدی مرتبط با تصمیمگیری هست.
بعضی باور دارند نا امیدی و عدم توانایی رودررویی با آن، گاهی میتواند سبب خوش بینی شود و گرچه خوش بینی زیاد نشان دهنده سلامت روان است اما در بعضی موارد میتواند نشان دهنده قرار گرفتن فرد زیر فشار روانی طولانی مدت یا غیر قابل کنترل باشد.
اثرات نا امیدی کمکی به انعطاف پذیری احساسی برای رودررویی با نا امیدی نمیکند بنابراین افراد خوش بین هنگام تجربه مشکلات، توانایی کمتری در از سر گذراندن آنها دارند چون افراد خوش بین بیشتر احتمال دارد فعالانه با مشکلات خود دست و پنجه نرم کنند و بنابراین تا حدودی ایمنی کسب میکنند.
اهمیت نا امیدی مهم بوده و فرهنگ انتظارات نادرست از کمال در زندگی به افراد، باعث دست نیافتن افراد به یک خود انگاره سالم میشود و این رفتار بیشتر برای آسانتر کردن سوگواری است.
نا امیدی در دوران کودکی برای ورود به دنیای نمادین فرهنگ ضروری است اما نا امیدی در بزرگسالی، سرخوردگی ناشی از برآورده نشدن خواستههای ما در جهان به عنوان کلیدی است برای کشف اینکه در واقع ما چه کسی هستیم.
افرادی که به ریسکها فکر میکنند هنگامی نا امید میشوند که نتیجه آن ریسک، به آن مثبتیای که برایشان مطلوب است ارزیابی نمی شود. افراد نا امید به رقابت بیمیل هستند.
افراد نا امید ممکن است روی نتایج احتمالیای تمرکز کنند که از آن نتیجهای که پیش آمده بهتر است تا حدی که حتی نتایج مثبت هم باعث سرخوردگی و نا امیدی آنها میشود. افراد معمولاً احتمال نا امیدی را پیش بینی میکنند و به نحوی تصمیمگیری میکنند تا احتمال رویداد این احساس کاهش یابد. نا امیدی بر نتایج پیش بینیشده تمرکز میکند.
تجربه نا امیدی ممکن است بر رفتارهای بعدی ما تأثیر بگذارد. جامعه نباید راکد باشد و باید در حال حرکت بسمت پیشرفت باشد تا به افراد حاضر در آن جامعه انگیزه بدهد. یکی از علائم کشورهای موفق این است که در جامعه شان امید آفرینی کنند چون یأس آفرینی، شاخص عمدهی کشور ستیزی است و امید سوزی و القای ناتوانی را سبب می گردد.
کشورها باید از شکستهای مقطعی مأیوس نشود تا مقصودشان تحقّق پیدا کند و مطلقاً بایستی اجازه ندهند که یأس و نا امیدی بر ملتشان غالب بشود. انسان با شکست و با عقب نشینی مقطعی نباید مأیوس بشود چون به سر منزل هستی نمیرسد. یأس به خاطر ناکامیهای مقطعی و موقّت، مطلقاً در زندگی راهی نباید داشته باشد.
انسانها گاهی که امواج متراکم ظلمت و ظلم را مشاهده میکنند، مأیوس میشوند که قطعاً این تاریکیها و سیاهیها برطرف خواهد شد. هدف مهم کشورها مسئلهی اقتصادشان است، مسئلهی معیشت مردمشان است. اقتصاد بایستی حرکت کند، معیشت مردم بایستی هر روز بهتر گردد تا کار و تولید در آن کشور رونق یافته و بیکاری به عنوان یک بلا از عمومیّت بیافتد تا مردم آن کشور نا امید و مأیوس نشوند.
کشورها باید تلاش کنند و با برنامه ریزی، به قول های خودشان در اتاقهای فکر عمل نموده تا بتوانند در کشورداری موفق شوند. اگر گشوری میخواهد اقتدار خودش را در چشم جهانیان حفظ بکند، باید به ملتش اهمیت بدهد. حفظ اقتدار یک کشور، حفظ ابُّهت یک کشور، حفظ مصونیّت یک کشور فقط در گرو ملتش است.
نا امیدی یک حالت روحی است که وقتی شخصی به امید و انتظاری که داشته دست پیدا نمیکند، آن را تجربه خواهد کرد و این حس چون با کمبود امید همراه است یکی از مهمترین مولفههای افسردگی است.
احساسات بخش مهمی از ماهیت انسان است که در اکثر مواقع به صورت غیر ارادی در فرد بروز پیدا میکند. ما در طول زندگی، احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه میکنیم. نا امیدی یکی از این احساسات است که معمولاً فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس میکند. این افراد احساس میکنند موفقیتهایی که در زندگی خود میخواستند به دست نیامده و آینده آنها مبهم خواهد بود.
اگر نا امیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی میتواند با افکار خودکشی همراه شود. نا امیدی یک احساس قدرتمند است که غالباً در ایجاد روحیه غمگین نقش دارد و ممکن است بر نحوه ادراک شخص از خود، سایر افراد، شرایط شخصی و حتی جهان تاثیر منفی بگذارد. این احساس می تواند تاثیر به سزایی در رفتار انسان داشته باشد زیرا منعکس کننده دیدگاه منفی فرد نسبت به آینده است.
در واقع نا امیدی که میتوان آن را مترادف با یاس دانست احساسی است که با کمبود امید، عدم خوش بینی و اشتیاق مشخص میشود. فرد مایوس فکر میکند زندگی ارزشی ندارد و منتظر موفقیت یا پیشرفت نیست.
فرد نا امید به شدت افکار نا امید کننده دارد، بی هدف است، اغلب غمگین و افسرده است، احساس اضطراب و استرس دارد، در الگوی خواب و اشتها دچار تغییرات زیادی میشود، از جمع دوستان و خانواده یا جامعه دوری میکند، دائماً احساس گناه و شرم دارد، به بهداشت فردی خود رسیدگی نمیکند، در صورت عدم بهبود روحیه دچار افکار خودکشی و مرگ میشود، در مدرسه یا محل کار عملکرد ضعیفی نشان میدهد، احساس ناتوانی و دل کندن و اسارت و انزوا دارد، تصور میکند هیچ راه کاری برای حل مشکلات وجود ندارد، به اشیا و افراد و فعالیتها و کارهایی که زمانی برایش مهم بوده اهمیت نمیدهد و بی علاقه است.
نا امیدی میتواند در هر فرد دلایل مختلفی داشته باشد. عدم مهارت حل مسئله و آموختن این مهارت از سنین کودکی توسط خانواده و مدرسه بسیار مهم است و در غیر این صورت وقتی شما در نوجوانی یا بزرگسالی به مشکلی برخوردید که به طور طبیعی راه کاری برای حل آن ندارید فوری دچار نا امیدی خواهید شد. بروز این احساس واکنش طبیعی مغز شماست اما اگر نتوانید بر یاس خود غلبه کنید و به دنبال حل مشکل نباشید، نگران کننده خواهد بود.
فردی که به صورت مکرر دچار شکست و تجربه ناکامی میشود، بیشتر در معرض این احساس قرار میگیرد زیرا آنها اغلب احساس میکنند دیگر توانایی لازم را برای دستیابی به موفقیت ندارند.
اختلالات روان شناختی دلیل مهمی برای بروز یاس و نا امیدی هست و این اختلالات باعث میشوند فرد نگاه منفی به زندگی داشته باشد و دائماً احساس بیانگیزه بودن کند. بدین ترتیب هیچ نکته مثبتی در اطراف خود مشاهده نمیکند.
عزت نفس یک حس درونی است که باعث میشود ما خودمان را ارزشمند بدانیم و به تواناییهای خودمان اعتماد داشته باشیم. عدم وجود این حس باعث میشود فرد باور کند نمیتواند بر مشکلات غلبه کند. در واقع او تواناییهای خود را باور ندارد و اصولاً خود را یک فرد توانمند نمیداند و از همینرو در مواجهه با سختیها و مشکلات دچار نا امیدی میشود.
عواملی مانند شرایط اقتصادی نا مساعد، مشکلات در روابط شخصی، فشارهای فرهنگی و اجتماعی می توانند در بروز احساس یاس موثر باشند. وقتی در برابر مشکلات مختلف خود را ناتوان احساس کنید و بیش از حد به این افکار پروبال دهید، پس از مدتی دچار بیتفاوتی و انفعال خواهید شد که از لحاظ روانشناسی به این حالت افسردگی میگویند بنابراین میتوان مهمترین اثر نا امیدی بر سلامت روان را بروز اختلال افسردگی دانست.
نا امیدی علاوه بر افسردگی با تاثیرات منفی دیگری بر سلامت روان همراه است که شامل اضطراب و استرس، اختلال دو قطبی، اختلالات خوردن، وابستگی به مواد، افکار خودکشی، اختلال استرس پس از سانحه، کاهش اعتماد به نفس، انتخاب انزوا و دوری می باشد.
مغز گاهی اوقات مشکلات را بزرگ نمایی میکند بنابراین برای افکار خود دلیل مثبت بیاورید و چرخه منفی را بشکنید. نگرش مثبت و امیدوار بودن را یاد بگیرید و برای اجبار این کار بهتر است به مزایای امیدوار بودن و نا امیدی فکر کنید تا بفمید کدام یک برایتان مفیدتر است.
باورهای غلط را در مورد امیدواری اصلاح کنید. امیدواری به معنی نادیده گرفتن واقعیتهای سخت زندگی نیست بلکه به جای تمرکز بر روی نداشتهها به نکات مثبت و توانایی خود برای حل مسئله با امکانات موجود تمرکز میکنید.
برای بخشهای مختلف زندگی خود ارزش و هدف مشخص کنید. تصویر سازی از اهداف و آرزوها باعث میشود تا شما برای رسیدن به آنها تلاش مستمر و هدفمندی داشته باشید و این کار به شما کمک میکند تا نسبت به خود، حس ارزشمندی و رضایت بیشتری پیدا کنید.
اگر دائماً احساس نا امیدی دارید و هیچ چیز نمیتواند افکار منفی شما را از بین ببرد، بهتر است با مشاوره نزد یک روانشناس ماهر و مجرب کمک حرفهای دریافت کنید. متخصصان سلامت روان با بررسی علل ایجاد این احساس در شما که میتواند ناشی از اختلالات روان شناختی باشد، راه کار مقابلهای درستی پیشنهاد دهند. بهترین روش درمانی این احساس شناخت علت زمینه ای ایجاد آن است.
اگر روانپزشک تشخیص دهد نا امیدی شما ناشی از افسردگی است برای کنترل آن داروهای ضد افسردگی تجویز میکند. استفاده از این داروها به بهبود علائم افکار مایوسانه کمک خواهند کرد اما باید در کنار مشاوره روان شناختی مصرف شوند و به همین دلیل اکثر افراد مبتلا به نا امیدی علاوه بر دارو درمانی توسط روانپزشک، به جلسات مشاوره نزد دکتر روانشناس نیاز دارند.
اصلاح سبک زندگی و تغییر سبک زندگی تاثیر قابل توجهی در درمان نا امیدی دارد. احساس نا امیدی اغلب باعث میشود فرد علاقه خود را به موضوعات مهم، فعالیتها، رویدادها یا افراد از دست بدهد. کسی که با این احساس درگیر شده، دیگر نمیتواند ارزش چیزهایی را که قبلاً مهم بودند، درک کند.
نا امیدی یکی از مولفههای اختلال افسردگی است و اگر به موقع درمان نشود، میتواند منجر به افکار یا اقدام به خودکشی شود بنابراین اگر خودتان یا یکی از اطرافیانتان دچار وضعیت نا امیدی شدهاید، توصیه می گردد برای درمانش به یک روانشناس مراجعه کنید.
انتهای پیام/