سیدعمران طباطبایی – دولت در یک مفهوم عام داراى عناصر اساسى قلمرو، مردم، حاکمیت و حکومت است. ممکن است تعداد جمعیت یا وسعت قلمرو تغییر یابد، اقتدار و حاکمیت سیاسى داخلى و خارجى دستخوش تحول شود یا شکل و نوع حکومتها عوض شود ولى دولت و نظام سیاسى – اجتماعى ثابت می ماند.
دولت بی کیفیت، زوال ناپذیر است ولى مادامى که مردم محفوظ و نظام اجتماعى آنها تداوم و مشروعیت داشته باشد، برکنارى حکومتها موجب زوال دولتها نمىشود یعنی به بیان دیگر، هر تغییرى در حکومت به معناى بروز بحران در دولت نیست بلکه بودن یا نبودن دولت بستگى به بودن یا نبودن جامعه و مشروعیت نظام اجتماعى دارد و تا وقتى نظام اجتماعى تداوم و مشروعیت دارد، دولت هم خواهد بود زیرا هر نظام اجتماعى به هر شکلى که باشد احتیاج به استقرار نظم، عدالت و امنیت خواهد داشت و هیچ جامعهاى فارغ از احتیاج به این سه رکن نخواهد بود.
آن چه بنیان و پایه اساسى دولت را تشکیل مىدهد نه تعداد جمعیت، نه وسعت قلمرو، نه اقتدار سیاسى داخلى و خارجى و نه شکل و نوع حکومت هاست بلکه وحدت سیاسى فکرى یا قدرت سیاسى واحد ناشى از وجود جمعى مردم است که اساس هر دولتى را پى ریزی مى کند و البته، این وحدت و قدرت در چهار چوب قلمرو، جمعیت، حاکمیت و حکومت خاصى قرار مىگیرد .
تشکیل جامعه خوب با رفتار صحیح همراه می باشد و این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعى و فردى است، انجام نمی گیرد مگر در سایه وحدت و اتحاد همه جامعه و صداقت قلبى و صفاى باطنى و ظاهرى افراد جامعه بنى آدم را تشکیل می دهند و تمام کوششها و سعىها، حول یک مقصد بزرگ و مهم عظیم عقلى که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ می زند.
میان ملت، حکومت، وحدت و قدرت رابطه اساسى وجود دارد لذا همه تلاشها و خدمتها بایستى صرف عظمت و کرامت ملت گردد و حکومت و کارگزاران حکومتى خدمت گزاران آنان هستند.
خاصیت یک حکومت مردمى این است که مجلس اش باید بفهمد مستضعف و محروم یعنى چه، هم حکومت و وزرا بفهمند که یعنى چه، هم رئیس جمهور و رئیس مجلس اش بدانند که محرومیت یعنى چه.
مسئولین خودشان باید محرومیت لمس کنند تا بتوانند به فکر محرومین باشند. ماهیت و طبیعت حکومت مردم مدار نباید بر اساس خود خواهى باشد بلکه باید بر اساس خیرخواهى و عشق به مردم پی ریزی شود.
هدف یک حکومت باید توسعه معرفة الله باشد که منجر به تحقق تربیت و تهذیب انسان می گردد. عدالت اجتماعى با تمام اهمیتى که دارد مقدمهاى ضرورى براى انسان سازى و در نتیجه توسعه معرفة الله است.
مادیات باید به خدمت معنویات در آید و با تنظیم فعالیتهاى مادى راه را براى اعتلاى معنوى انسان بگشاید و مادیات را چنان تعدیل کند که به الهیات منجر شود. در یک حکومت، روابط سیاسى و اقتصادى جامعه مهم بوده تا همه شرایط به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت درآید.
اقتصاد مبنا زندگی بشر است اما غایت انسان نیست. اقتصاد هدف نیست بلکه وسیلهاى براى نیل به هدفى والاتر و بالاتر یعنى فرهنگ است.
انتهای پیام/