سیدعمران طباطبایی – فساد، در ذات خود نه تنها یک مسئله مالی یا مدیریتی است، بلکه به نوعی خیانت به اساس اعتماد اجتماعی و سرمایه انسانی محسوب میشود. این خیانت، بهخصوص زمانی شدت مییابد که فساد به یک فرهنگ یا هنجار اجتماعی تبدیل شود و افراد به جای مبارزه با آن، خود را درگیر آن بدانند یا حتی سود ببرند. چنین شرایطی باعث میشود که امید به تغییر کاهش یافته و جامعه به سوی رکود و سقوط پیش رود. از همین رو، ضرورت برخورد با فساد را باید در سطوح مختلفی بررسی کرد و راهکارهای متنوعی را بهکار گرفت.
یکی از مهمترین عوامل رشد فساد، ضعف نهادهای نظارتی و قضایی است. هنگامی که دستگاههای مسئول مبارزه با فساد نتوانند بهطور مستقل و مؤثر عمل کنند، مفسدان احساس امنیت میکنند و اقدام به گستردهتر کردن فساد مینمایند. بنابراین، تقویت استقلال نهادهای نظارتی و قضایی، تجهیز آنها به امکانات و دانش روز، و ایجاد سازوکارهای بازدارنده قوی، از پایههای اصلی مقابله با فساد است. علاوه بر این، باید فرآیند رسیدگی به پروندههای فساد سریع، شفاف و بدون تبعیض باشد تا هم عدالت اجرا شود و هم پیام روشنی به جامعه ارسال گردد.
نقش مردم و نهادهای مدنی نیز در مبارزه با فساد غیرقابل انکار است. زمانی که شهروندان از حقوق خود آگاه باشند و احساس کنند که صدای آنها شنیده میشود، تمایل بیشتری به مشارکت در گزارش فساد و نظارت عمومی خواهند داشت. حمایت از افشاگران فساد و فراهم کردن زمینه امنیت برای آنان، انگیزه این افراد را برای افشای فساد افزایش میدهد. رسانهها به عنوان نهادهای تاثیرگذار، میتوانند با انتشار گزارشهای تحقیقی، اطلاعرسانی و آگاهسازی، فشار اجتماعی برای مبارزه با فساد را افزایش دهند و به شفافیت کمک کنند.
فرهنگسازی و آموزش نیز از ارکان حیاتی در مقابله با فساد است. این فرآیند باید از سنین پایین آغاز شود و ارزشهایی همچون صداقت، عدالتخواهی، احترام به قانون و مسئولیتپذیری را به جامعه منتقل کند. آموزش مداوم کارکنان بخشهای دولتی و خصوصی در زمینه اخلاق حرفهای و قوانین ضدفساد، نیز به کاهش فساد کمک میکند. به علاوه، ایجاد فضای گفتگو و نقد سازنده در جامعه، امکان شناسایی و رفع آسیبهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با فساد را فراهم میسازد.
از نظر اقتصادی، باید به شرایطی پرداخت که انگیزههای فساد را کاهش دهد. پرداخت حقوق منصفانه به کارکنان دولت، تسهیل فرآیندهای اداری، کاهش بوروکراسی پیچیده و افزایش شفافیت در معاملات مالی، همه میتوانند به کاهش فساد کمک کنند. همچنین، تقویت بازارهای رقابتی و کاهش انحصارات، موجب میشود که فساد جایگاه کمتری در فعالیتهای اقتصادی پیدا کند.
در نهایت، باید گفت که مبارزه با فساد یک فرآیند بلندمدت و مستمر است که نیازمند همت و اراده جمعی است. این فرآیند، نه فقط با قوانین و مجازاتها، بلکه با تغییر نگرشها، تقویت نهادها و فرهنگسازی ممکن میشود. بدون تلاش مستمر و همکاری تمامی بخشهای جامعه، فساد همچنان به عنوان یک مانع بزرگ در برابر توسعه، عدالت و رفاه باقی خواهد ماند.
فساد در جامعه همچون آفتی است که نه تنها اقتصاد را نابود میکند بلکه بنیانهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی را نیز تخریب میکند. این پدیده خطرناک، وقتی که گسترده شود، مردم را از نظام حاکمیتی و حتی یکدیگر ناامید و دور میسازد. در چنین شرایطی، افراد به جای اعتماد و همکاری، به بیاعتمادی و رقابت ناسالم روی میآورند و جامعه وارد چرخهای معیوب از نابرابری، خشونت و بینظمی میشود. بنابراین، مقابله با فساد از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و ضرورت دارد به صورت جامع و مستمر دنبال شود.
یکی از مهمترین گامها در این مسیر، اصلاح ساختارهای قانونی و اداری است. قوانینی که به صورت شفاف و دقیق تدوین شده باشند و قدرت نظارت و اجرای آنها تضمین شده باشد، میتوانند مانع سوء استفاده از قدرت شوند. لازم است که دستگاه قضایی از استقلال کامل برخوردار باشد و با هر نوع فساد، حتی در بالاترین سطوح، برخورد قاطع انجام دهد. در بسیاری از موارد، فقدان این استقلال و تمایل به مماشات با افراد قدرتمند، باعث گسترش فساد میشود. همچنین باید راهکارهایی برای حمایت از افرادی که فساد را افشا میکنند، به وجود آید تا هیچ ترسی از انتقام یا فشار نداشته باشند.
استفاده از فناوریهای نوین نیز میتواند نقش بسزایی در کاهش فساد داشته باشد. توسعه دولت الکترونیک، ایجاد سامانههای شفاف مالی، و برقراری سیستمهای گزارشدهی آنلاین، فرصتهای زیادی را برای نظارت و کنترل ایجاد میکند. این فناوریها باعث کاهش دخالت مستقیم افراد در فرآیندها شده و امکان فساد را به حداقل میرسانند. علاوه بر این، شفافیت مالی و دسترسی آزاد مردم به اطلاعات دولتی، باعث میشود که فساد در معرض دید عمومی قرار گیرد و از گسترده شدن آن جلوگیری شود.
فرهنگسازی و آموزش نیز بخش مهمی از راهکارهای مقابله با فساد است. این فرایند باید از سنین کودکی شروع شود و در مدارس، دانشگاهها و محیطهای کاری ادامه یابد. آموزشهای مستمر درباره اهمیت اخلاق، عدالت و شفافیت، میتواند باعث شود که افراد با آگاهی بیشتر و حساسیت بالاتر در برابر فساد عمل کنند. رسانهها نیز نقش مهمی در این زمینه دارند؛ آنها میتوانند با اطلاعرسانی دقیق و بدون جانبداری، آگاهی عمومی را افزایش دهند و فشار اجتماعی برای مبارزه با فساد را تقویت کنند.
از سوی دیگر، ضروری است که نظام اقتصادی کشور به گونهای طراحی شود که انگیزههای فساد کاهش یابد. پرداخت حقوق مناسب به کارکنان بخش دولتی، سادهسازی مقررات و کاهش بروکراسی، ایجاد فرصتهای شغلی و افزایش دسترسی به خدمات عمومی، همگی میتوانند زمینههای فساد را محدود کنند. زمانی که افراد بتوانند به حقوق و نیازهای اساسی خود بدون نیاز به روشهای غیرقانونی دست یابند، تمایل به فساد نیز کاهش مییابد.
در نهایت، باید تأکید کرد که مبارزه با فساد یک مسئولیت جمعی است و همه اقشار جامعه باید در آن مشارکت فعال داشته باشند. تنها با همکاری دولت، مردم، رسانهها، نهادهای مدنی و بخش خصوصی میتوان به ریشهکن کردن فساد امیدوار بود. بدون چنین همافزایی و تعهدی همهجانبه، تلاشها برای مبارزه با فساد بیثمر خواهد بود و جامعه همچنان در معرض آسیبهای فراوان قرار خواهد داشت.
انتهای پیام/