سیدعمران طباطبایی – اگر فاعلی، شرائط لازم برای انجام دادن فعلی را داشته باشد میگوییم قوه یا توان انجام دادن آن را دارد و اگر علاوه بر داشتن شرائط لازم، دارای علم و اختیار هم باشد دارای ویژگی قدرت بوده و چنین فاعلی قادر بر انجام هر گونه فعل است. قدرت خداوند ارائه قائل به صحت صدور فعل و عدم صدور آن از فاعل را دارد.
ظلم با قدرت خداوند سازگار نیست و متکلمان قدرت او را متاسفانه به امری عدمی تشبیه کرده اند که در مفهوم و حد قدرت او دخیل دانسته اند در حالیکه این امر، عدمی و امکانی در ذات واجب تعالی راه پیدا نمیکند.
قدرت مطلق کیفیت برخورداری از قدرت نامحدود است یعنی کسی که توانایی انجام هر کاری که فکرش را میکنید یا خارج از تصور ما در تمام جنبههای مختلف بدون کوچکترین ضعفی دارد. ادیان آسمانی صفت قدرت مطلق را تنها به خدای خود نسبت میدهند.
خداوند قادر مطلق اما با اینکه قدرت دارد ولی چون افعال او حکیمانه است لذا افعال قبیح را انجام نمیدهد. سرچشمه قدرت به کارکردهای قدرت بستگی دارد. تأثیر قدرت بر جامعه به تأثیر قدرت بر مغز مدیر یک جامعه مربوط است. در کشورهای پیشرفته و صنعتی جامعه شناسی بر اساس احترام به مردم تعریف و اجرا می شود که این احترام به مردم قدرت برای مسئولین می آورد. اختلالات عاطفی بر کسانی که قدرت را به هر شکل اعمال میکنند تأثیر میگذارد.
قدرت، توانایی افراد برای دست یابی به هدفها یا پیش برد منافع خود از راه واداشتن دیگر افراد جامعه به انجام دادن کاری خلاف خواسته آن افراد است. قدرت یک مزیت اجتماعی است که در قشر بندی جوامع مورد توجه قرار میگیرد. تمامی درگیری ها و ستیزهها در یک جامعه، مبارزه برای قدرت است زیرا میزان توانایی یک فرد در دست یابی به قدرت بر این امر که تا چه اندازه میتوانند خواسته های خود را به زیان خواسته های دیگران به مرحله اجرا درآورند، تأثیر میگذارد.
قدرت میتواند از طریق عضویت در یک طبقه اجتماعی یا پذیرفتن یک نقش سیاسی به دست آید. فعالیتها و ویژگیهای فرد، ثروت فرد و عامل زور نیز متاسفانه در افزایش قدرت او نقش دارد. قدرت از رابطه روانی بین واحدهایی که اعمال قدرت میکنند و واحدهایی که قدرت بر آنها اعمال میشود نتیجه می شود که این رابطه دارای سود، هراس از زیان و احساس تعلق است که از طریق تهدید، جاذبه یا کاریزما اعمال میگردد. قدرت توانمندی برای اقدام یا نابودی است.
وقتی افراد قدرت خود را در رابطه با دیگران اعمال میکنند مفهوم واقعی سیاست شکل میگیرد. قدرت نوعی توانمندی است که توانایی ایجاد تأثیرات مورد نظر را داشته باشد و مفهومی کمی پیدا میکند. قدرت نیازمند اقدام است و آن هم اقدامی که یک فرد نسبت به دیگری دنبال میکند تا فرد دیگر را به هر روشی که شده چه خاص و چه عام از گردونه خارج نماید تا بتواند در تطابق با آرزوهای خود پیش برود. قدرت مثبت توانایی وادار کردن به اقدام خاصی بوده ولی قدرت منفی توانایی بازداشتن از اقدامی نامطلوب است. قدرت توانایی برتری یافتن در تعارضات و غلبه بر موانع است که متشکل از کنترل رفتار بشری از طریق عادت و به شکل داوطلبانه و همچنین از طریق تهدید به مجازات است.
قدرت، سیاستی است که در برگیرنده دو عنصر عادت و تهدید است. قدرت نیاز به نفوذ دارد. قدرت یک کیفیت نفسانی است که منشأ انجام کاری یا ترک آن را دارد و برای او امکان اقدام به کاری یا ترک آن به طور مساوی وجود دارد بنابراین از آنجا که فعل و ترک آن برای او مساوی است، در ترجیح یکی از آن دو، نیازمند انگیزه ای درونی است زیرا ترجیح یک طرف بر طرف دیگر بدون مرجّح ممکن نیست لذا فاعل باید آزاد باشد به گونه ای که هر گاه خواست، کاری را انجام دهد و هر گاه نخواست، آن را انجام ندهد.
قدرت وجود یک اراده است که چیره میشود بر ارادههای دیگر. قدرت مجموعه ای از عوامل مادی و معنوی است که موجب به اطاعت در آوردن فرد یا گروه توسط فرد یا گروه دیگر میگردد. قدرت مستلزم ابزار اعمال اراده است در صورتی که نفوذ ممکن است بدون ابزار محسوس و مادی اعمال شود. هرگاه خشونت شکل فیزیکی و عینی به خود بگیرد قدرت سیاسی تبدیل به زور میشود. قدرت قابل استفاده و قدرت غیر قابل استفاده با وجود اثر گذاری قابلیت استفاده ندارند. قدرت مشروع همراه با عناصر اخلاق و قانون است اما قدرت نامشروع عریان و فاقد این موقعیت است لذا اثرگذاری قدرت مشروع بیشتر از قدرت نامشروع است.
قدرت دست فلسفه و اندیشه است نه حکومت و افراد. قدرت دفاعی با هدف دفع حملات و کاهش خسارتهای ناشی از حمله بوده که روشی صلح آمیز است. قدرت از جنبه بازدارندگی هدفش جلوگیری از آغاز یک حمله توسط دشمن است که روشی صلح آمیز است. قدرت ویژگی بدش تهدید به تلافی و آمادگی وارد کردن ضربه است. قدرت شاید پرستیژ تلقی شود اما ممکن است تهدید کننده باشد. قدرت به صاحب آن احساس حق بیشتر، انفصال عاطفی و منفعت طلبی شخصی میدهد. فرد قدرتمند، کسانی را که از قدرت بی بهره هستند کم ارزش دیده و در دیدگاه غلط خود متعصب است.
افراد قدرتمند معمولاً به نصایح دیگران بی توجه اند و تأثیر تصمیمهای خود را بر زندگی دیگران نمیبینند لذا بیش از حد اعتماد به نفس دارند و تمایل دارند دیگران را وسیلهای برای رضایتمندی خود ببینند. فرد قدرتمند نسبت به درد و رنج دیگران بی تفاوت است و کمتر بر پایه اخلاقیات رفتار میکند. قدرت صاحبش را نسبت به هنجارهای اجتماعی کور و رفتارهایش را نامناسب میکند و به آنها احساس برتری به دیگران میدهد و توانایی آنها را در تشخیص خوب و بد زایل میکند. قدرت خواسته و ناخواسته افراد را مقابل یکدیگر قرار میدهد. قدرت سخت با توسل به ترس و ارعاب و قدرت نرم با قبولاندن عقب ماندگی یک طرف و سرآمد بودن طرف دیگر مانع جریان گرفتن روابط انسانی، دوستانه و رفاقت آمیز میان افراد میشود. قدرت با هم بودن را به در مقابل هم بودن تبدیل می کند.
انسان موجودی جمعی و گروهی است و جمع برای بقا به رهبری خوب نیاز دارد. بقای انسان به تأثیر شناخت و عاطفی قدرت بر مغز ارتباط دارد اما تغییراتی هم که قدرت در صاحب قدرت ایجاد میکند در بسیاری از موارد بسیار آشکار بوده که قدرت باعث میشود رفتار، عواطف و شناخت فرد تغییر یابد. قدرت ساختار مغز را تغییر داده بنابراین رفتارهای متفاوت، شگفت انگیز و حتی غیر قابل باور خود کامگان محصول ترشح سیل آسای دو پامین در مغز است که در طول زمان ساختار مغز را تغییر میدهد. قدرت نه تنها رفتار و کردار فرد را تغییر میدهد بلکه در خود مغز نیز تغییر ایجاد میکند و آن هم تغییری کلی.
قدرت، سبب انتزاعیتر شدن تفکر میشود و نبود قدرت، دست کم به طور موقت، تیزی ذهن را کم میکند. قدرت بر ذهن به ویژه با تغییر دادن ترشح هورمونها تأثیر میگذارد. قدرت سبب ترشح تستوسترون میشود و ترشح تستوسترون موجب افزایش ترشح دوپامین که این دوپامین برای فعالیتهای مغز ضروری است. دوپامین مسئول احساسات خوشایند ماست که باعث میشود زندگی برای ما لذت بخش گردد. قدرت، داروی بسیار قوی ضد اضطراب و افسردگی است اما اکسیر جوانی نیست. قدرت بسیار اضطراب آور است. قدرت به اغلب افراد در غلبه بر اضطراب کمک میکند چون استرس و اضطراب تأثیری عکس تأثیر قدرت دارد. قدرت قوای شناختی مغز را کم میکند و باعث نگرانی و بدبینی میشود. قدرت افراد را جسور و معطوف به هدف میکند.
انتهای پیام/