سیدعمران طباطبایی – افراد باید در هر مجلسی احساس مسئولیت کنند و به وظیفه مسلمانی خود توجه و عمل کنند تا مانع ضعیف شدن جامعه نشوند. مدیران و رهبران، یکی از مهمترین و تاثیر گذار ترین افراد در هر سازمانی هستند و اگر مدیر یک سازمان فردی توانمند باشد و مهارت هایش را بروز نماید، بی شک سازمان در مسیر رشد قرار خواهد گرفت. یکی از کارهایی که لازم است مدیران به آن توجه ویژه ای داشته باشند، هماهنگی توانایی ها و نقاط قوت خودشان با اهداف و استراتژی های سازمان است. برای این کار اولین اقدام این است که مدیران نقاط قوت و ضعف خودشان را بخوبی شناسایی کنند.
همان طور که افراد مختلف منحصر به فرد و بی مانند هستند، سازمان ها نیز منحصر به فردند. نیازهای سازمان تان را بشناسید. اگر این نیازها با آنچه دوست دارید یا به خوبی از عهده این بخش بر می آید سازگاری ندارد، به دنبال سازمانی باشید که در جست و جوی چیزی باشد که آن را دوست دارید و به خوبی انجامش می دهید.
رهبران حرفه ای نقاط مشترک میان علاقه مندی ها، استعدادها و نیازهای سازمان شان را به خوبی می شناسند، به این ترتیب این فرصت را دارند که کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. زمانی که مدیری علایق خودش را می داند و همچنین دقیقاً می داند که سازمانش چه نیازهایی دارد، از توانمندی ها و استعدادهای خودش استفاده می کند تا بتواند سازمانش را به بهترین شکل ممکن اداره نماید و به مقصدی که می خواهد برساند.
همه ما نمی توانیم در تمامی جهات، کامل و بی نقص باشیم. نقاط قوت خود را توانمند تر سازید زیرا با تمرکز بر مواردی که استعداد و مهارتش را دارید، موفقیت های بیشتری کسب می کنید. سعی کنید استعدادها و مهارت های خود را بهبود بخشید. لازم است بدانید که در چه حوزه ای قوی تر هستید و این موضوع را تقویت کنید چرا که خیلی اوقات کلید موفقیت این است که بتوانید از نقاط قوت و توانمندی های خودتان حراکثر بهره را ببرید.
مدیران حرفه ای دقیقاً بر این موضوع واقف هستند و می دانند چگونه باید از توانمندی های خودشان نهایت استفاده را ببرند. برای رشد و تقویت توانمندی های خود تلاش کنیم.
حتی اگر یک توانایی را در خود تقویت کنید می توانید عملکرد موفقیت آمیز خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید. وقتی بتوانید نقاط قوت و ضعف خودتان را بشناسید و بر آن واقف باشیم می توانیم از نقاط قوت خودمان برای از بین بردن نقاط ضعف استفاده کنیم.
یک مدیر حرفه ای همواره سعی می کند نقاط ضعف خودش را در هر موضوعی که باشد، کم رنگ کند و این مهم جز با تلاش و ممارست دست یافتنی نیست. بیش از اندازه به خود فشار نیاورید زیرا آنچه که می توانید انجام دهید، حد و مرزی دارد. سعی نکنید که همه چیز را یکباره تغییر دهید.
اگر برای خودتان دوره های زمانی تعریف کنید و در این دوره های زمانی تلاش کنید، یک یا چند مهارت را تقویت کنید و یا یک یا چند عادت نا مطلوب را از بین ببرید، پس از گذشت چند مدت، شاهد افزایش توانمندی ها و مهارت های مدیریتی خودتان خواهید بود.
برای رسیدن به کارایی بهتر و عالی تلاش کنید. رهبری حرفه ای شدن غیر ممکن نیست. اولین گام این است که بدانید توانتان را کجا صرف کنید. اینکه توانتان و انرژی خودتان را صرف امور بیهوده کنید، هیچ باز خوردی نخواهید گرفت. مدیر حرفه ای سعی می کند تلاش و توان خودش را در راستای اهداف سازمانی متمرکز کند و به اهداف و استراتژی هایی که معین کرده است دست پیدا کند.
این مهم محقق نمی شود مگر با تلاش و به حداکثر رساندن کارایی و اثر بخشی اقدام ها و فعالیت های سازمان. اصول و معیارهای اخلاقی مبنای ارتباط یک مبنای سودگرایانه و یا وظیفهگرایانه است یعنی ما رفتارهای اجتماعی را بر اساس سود جمعی و یا بر اساس خودگروی و منافعی که به خود افراد میرسد و یا اخلاق اجتماعی را بر اساس وظایف تعریف می کنیم چون در وظیفه گرایی باید فهرستی از وظایف در نظر گرفته شود و بعد ببینیم که آیا رفتارهای اجتماعی ما مبتنی بر آن وظایف است یا خیر. راست گویی، احترام متقابل و وفاداری باید یک وظیفه باشد و بعد داوری کنیم تا ببینیم که آیا رفتارهای اجتماعی ما مبتنی بر این وظایف هستند یا نیستند.
جامعه در اخلاق و رفتارهای اجتماعیاش به نتایج بهتری می رسد که این نتایج میتواند با معیارهای مختلف سنجیده شود. ممکن است سودگرا باشیم و بگوییم نتیجه مبتنی بر سود باشد. ممکن است سعادتگرا یا کمالگرا بوده و بگوییم چقدر این رفتارها به سعادت و کمال انسان انجامیده و با آن موارد داوری کنیم.
موضوع آسیب شناسی به دلیل ضعف اخلاق در جامعه است. باید شاخصههای این موضوع را به اعتبار فضای موجود، مباحث نظری، پایههای اعتقادی و فکری یک کشور در نظر گرفت. شاخصههای اخلاق اجتماعی مبتنی بر یکسری اصول اخلاقی برگرفته از مبانی نظری منابع اصلی باید طراحی و بر اساس آن مورد بحث و گفت و گو قرار گیرد. گاهی به جهت معرفتی و نظری در مورد این شاخصهها گفت و گو صورت گیرد و گاهی نیز از شاخصهها به عنوان ظرفیت عینی جامعه و نمادها و نمودهای اخلاقی که در اجتماع با آنها مواجه هستیم، گفت و گو کنیم.
مهم ترین محور اخلاقی مبتنی بر دیگر گرایی است یعنی ما در رفتارهای اجتماعی مان با دیگران و آن ظرفیت اخلاقی که باید در نظر بگیریم باید بر اساس یکسری سنجهها و معیارهایی، مسائل را مورد قضاوت و داوری قرار دهیم که بیشترین فضایی که در حوزه اخلاق از آن گفتگو میکنند اصول و معیارهای اخلاقی است.
اخلاق در مدیرت در گرو مدیریت منابع انسانی بوده چون راهکاری برای موفقیت سازمانها است. به نقاط قوت دیگران توجه کنید لذا اگر می خواهید کارمندان تان عالی باشند، سعی کنید در حوزه هایی که استعداد و مهارت دارند، آنان را تشویق کنید. مدیریت دیگران و انجام کارها توسط آن ها یک هنر مدیریتی است. مدیران باید توجه ویژه ای به کارکنانشان داشته باشند، نقاط قوت و استعدادهای آن ها را شناسایی کنند و بدانند که کجا و چگونه باید از این نیروها و استعدادها و توانمندی های آن ها استفاده کنند.
تمام معیارها را به یک اعتبار می توان منظور کرد. برای تشریح و تحلیل رفتارها یا انگیزه خوانی و اینکه بتوانیم قصد و انگیزه افراد را شناسایی کنیم، تفکیک کردن حوزهها از یکدیگر معنا دارد ولی با توجه به ابعاد وجودی بشر در ابعاد جسمی، روحی، مادی، معنوی، فردی و اجتماعی تنها نمی توان به یک نظریه تنها بسنده کرد.
اگر ما برای فرآیند شکل گیری عمل اخلاقی، مراحل مختلفی را قائل شویم میتوانیم با شناسایی نقاط ضعف، مسائل را مورد بررسی قرار دهیم. گاهی ضعف اخلاقی ما به مرحله شناختی بر میگردد چون ما در شناختمان دچار نقص هستیم یعنی جامعه ایرانی هنوز به جهت معرفتی، آموزش ندیده که مصداق آسیب رسانی به غیر چیست یا مثلاً ما هنوز به شهروندانمان آموزش ندادهایم که این میتواند مصداق نقض حریم خصوصی باشد یا هنوز ممکن است بخشی از جامعه ما تفاوت عزت نفس و تکبر را نداند.
یکی از مشکلاتی که جامعه ما از آن رنج میبرد این است که مفاهیم و مرزهای اخلاقی هنوز برای مردم روشن نشده است به گونهای که تفاوت اسراف، بخشش، انفاق، اقتصاد، میانه روی و سایر مسائل را به درستی متوجه نشده است.
بخش دیگری از عواملی که به نظر میرسد میتواند منجر به ضعف اخلاق شود، در حیطه عواطف، گرایشها و میلهاست که در این مصادیق گاهی دچار مشکل هستیم یعنی ما به یک شناخت درست و دقیقی نرسیدهایم.
تمام معیارهای انسانی میتواند کمک کند که ما با یک رویکرد تلفیقی یک جامعه را محک بزنیم و ببینیم که آن جامعه در فضای اجتماعی از ضعف اخلاقی رنج میبرد یا خیر تا در این زمینه به بحث و گفت و گو بپردازیم.
در یک جامعه وقتی یک اتفاق نا مبارک مانند سیل یا زلزله اتفاق میافتد میتوان واکنش آن جامعه در این صحنهها را مورد بررسی قرار داد و ورود افراد را در فضای همبستگی اجتماعی، همکاری، همدلی و همیاری در موقعیتهای خاص سنجید.
در فضایی مانند نظارت اجتماعی یا همان بحث امر به معروف و نهی از منکر و یا دغدغه داشتن در بعضی از حوزهها و مسائل ممکن است دچار یک نوع عافیت طلبی و بی تفاوتی شویم لذا از این رو به نظر میرسد باید خود این مسائل را تحلیل و تجزیه کرد و دید که ضعف اخلاقی در کجا و در کدام موقعیت وجود دارد و یا اینکه اخلاق اجتماعی اقشار خاصی مانند پزشکان، اساتید دانشگاه و مهندسان را باید با یک شهروند عادی به یک اعتبار بسنجیم و یا باید بین اینها تفاوت قائل شد.
مدیری که نتواند به خوبی از نیروی انسانی خویش استفاده کند نمی تواند سازمانی متعالی و حرفه ای داشته باشند. قرار نیست زمانی که صفت مدیریت بر روی ما گذاشته شد، بتوانیم همه کارها را خودمان انجام بدهیم و از هر نقطه ضعفی بدور باشیم. مدیران هم مانند سایر انسان ها دارای نقاط ضعف هستند و در برخی از زمینه ها ضعیفند. هنر مدیریت در این است که یک مدیر بتواند نقاط ضعفش را بخوبی شناسایی کند و سعی کند با بکارگیری افراد ماهر و حرفه ای، این نقاط ضعف را پوشش دهد و عملاً می توان گفت مدیریت، هنر ارتباط با دیگران و استفاده از افراد خبره در انجام کارهاست.
گاهی ضعف در خود رفتارهای عینی و بیرونی افراد وجود دارد که نشانه نبود آموزش و مهارت کافی در نوع عملکرد است. گاهی مهارتهای کافی در ارتباط صحیح بین والدین و فرزندان وجود ندارد.
چون مردم کنترل خشم را نمیدانند و بلد نیستند که بین بعضی از فضاها تفکیک کنند گرفتار چنین ماجراهایی میشوند. باید مطالعات جدی درباره عوامل ضعف اخلاقی یک جامعه صورت بگیرد تا مشخص شود در کدام حیطه و موقعیتهایی دچار ضعف هست.
خود افراد نیز برای ارتقاء رفتارهای اخلاقی شان تلاش نمیکنند. بخشی از این مسئله به خود افراد بر میگردد. تربیت اخلاق اجتماع یا اخلاق جمعی در مرحله اول از خانواده شروع میشود. ما باید بر روی مسائل اجتماعی و آداب آن در کانون خانواده سرمایه گذاری جدی انجام دهیم.
اگر شما مدیر سازمانی هستید که هیچ علاقه ای به محصولات و خدمات سازمانتان ندارید، نمی توانید مدیر موفقی باشید. توصیه ای که همواره برای موفقیت در کسب و کار مطرح است، این موضوع است که شما باید عاشق کسب و کار خودتان باشید.
پس نیازها و خواسته های سازمان شما باید با علایق و خواسته های شما همسو باشد تا بتوانید سازمانی عالی و حرفه ای داشته باشید. در کارها رضایت الهی باید ملاک باشد.
اصلی ترین وظیفه ما تزکیه نفس و خودسازی است که هرگاه انسانی موفق به خودسازی شد، میتواند موجب هدایت دیگر انسانها شود. خدمت به مخلوقات خداوند و احساس مسئولیت نسبت به آنها و انجام دادن کار اساسی برای مردم جامعه از مؤلفههای کسانی است که احساس مسئولیت میکنند.
شخصیت و ضعف وجودی انسان در موفقیتش اهمیت دارد. خلقت ضعیف انسان از دوره جنینی تا تولد و پس از آن ادامه دارد. اساس آفرینش بر سستی نهاده شده و پویایی انسان در گریز از این ضعف است و در فرآیند تحقق شخصیت دائماً از این ضعف بنیادین فاصله میگیرد و در واقع این ضعف تبدیل به موتور محرکی برای حرکت به سمت قوت میشود.
هر وجودی که از عدم خالی باشد از تکامل و سعادت بیشتری برخوردار است. درک از ضعف نیز اهمیت دارد و به نسبت شناخت ضعفهای خود، به سمت قوت و نشان دادن وجود بستگی دارد لذا حرکت از ضعف به قوت، خوشایند انسان و برای وی لذت بخش است و رضایتمندی او را در پی دارد.
درک ضعف، حرکت در مسیر قوت است. انسان انگیزه جاودانگی دارد و میخواهد از فناپذیری بگریزد. نتیجه گسترش دامنه وجود، شادابی و سر زندگی فرد را در پی دارد و عدم توفیق در این زمینه منجر به افسردگی، دل مردگی و احساس خصومت نسبت به دیگران میشود.
برای کمک به اقتدار بخشی انسان در مسیر گسترش وجود، نیازهای زیستی مهم است و تأمین آن انسان را از حس ضعف به سمت اقتدار و قوت میبرد. جلب حمایت عناصر قدرت، مکانیزم دیگر است. فاصله گرفتن از موقعیتهای ضعف آور، مکانیسم دیگری برای اقتدار بخشی انسان در مسیر گسترش وجود است. ارتباط با خداوند و تلاش برای نامیرایی نیز اقدامی در جهت گسترش وجود انسان است.
جهان به معنای خداست و هیچ فاصلهای بین این دو وجود ندارد زیرا با درک این موضوع می توانیم متوجه عظمت الهی شویم. علم یک ماتریس است که بین جلوه ذهن و سایر جلوهها ایجاد میشود پس اگر علم به معنای برخورد ذهن با هر پدیده دیگر باشد بنابراین علم، دیگر غربی و شرقی ندارد و همه علم، یکپارچه و الهی است اما در کاربرد علم، باید یک ماتریس سه بعدی در نظر بگیریم که یک بعد آن اختیار انسان است.
اینکه از علم چگونه استفاده میکنیم مسئلهای دارای اهمیت است و اگر بخواهیم درباره استفاده صحیح از آن صحبت کنیم مقوله انصاف اهمیت پیدا میکند که یکی دیگر از جلوههای الهی است. انصاف به ما میگوید که نمیتوانیم یک یافته علمی را به تمامی جهان تعمیم دهیم چرا که جهان آنقدر جلوههای متنوع دارد و هر لحظه هم در حال افزایش است که حتی شمردن آن هم برای انسان بسیار سخت است بنابراین نباید یافتههای علمی کوچک خود را به تمام هستی نسبت دهیم و اگر این انصاف را پیدا کنیم تلاش خواهیم کرد که پاسخ سؤالاتمان را از خود جلوهگر دریافت کنیم. جلوهگر هم به ما میگوید که در زمین قدم بزنید و از نشانههای الهی بهره بگیرید تا آینده بهتری داشته باشید.
دانشی که خاستگاه و منشأ آن با اصالت باشد انتخابی بسیار مبارک و ارزشمند است. انسان باید در زندگی تأمل و فکر کند و از این طریق به شناخت خداوند دست پیدا کند. انسان از معلول به سمت علت حرکت می کند.
نزدیک ترین راه برای خدا شناسی، انسان شناسی است. انسان موجودی است که ابدی و جاودان و موجودی دو بعدی است یعنی هم جنبه جسمی و هم روحی دارد. بدن انسان کامل ترین درجه تعالی را دارد لذا در پی بردن به ماهیت و چیستی انسان نمیتوانیم از اهمیت و جایگاه بدن به لحاظ ادله عقلی و نقلی صرف نظر کنیم و روان شناسی باید به این مسئله توجه داشته باشد.
مسئله ماهیت انسان نیز در روان شناسی امروز در تمام مکاتب مورد مطالعه قرار گرفته است و وجود و ماهیتش از هم جدا نیست. تنها راه شناخت انسان از علم تجربی است که آن را هم مساوی با پاسخگویی به تمام نیازهای مردم میدانند. گروه دیگر دین را مربوط به آسمانها میدانند و معتقدند باید کتب مقدس را خواند یا به آن قسم خورد و در طاقچه یا در داخل مکانهای مقدس گذاشت. دیدگاه دیگر معتقد است راه شناخت صرفاً تجربی نیست و نباید منابع شناختی دیگر همانند منطق و وحی را نادیده گرفت.
روانشناسان معتقدند که انسان بخشی از طبیعت است لذا باید به وسیله قوانین طبیعی اداره شود. اما این صرفاً یک فرض است نه یک واقعیت. علم منهای عقیده و ایدئولوژی وجود خارجی ندارد و مفروض دیگر این است که با توجه به مفروض اول، علم دینی حتماً وجود دارد.
انتهای پیام/