سیدعمران طباطبایی – وقتی فقرا صاحب صدا و عاملیت شوند، میتوانند خود بهترین مدافعان حقوق خود باشند. تقویت جامعه مدنی و رسانههای مستقل برای نظارت بر عملکرد دولت و افشای ناعدالتیها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. مبارزه با فساد که منابع عمومی را به یغما میبرد و خدمات را از فقرا دریغ میکند، باید در صدر اولویتها قرار گیرد.
فقر، هوشمندانه عمل میکند و خود را در بافت روزمره زندگی پنهان میسازد. این پدیده تنها در نداشتن پول خلاصه نمیشود، بلکه در “نداشتن حق انتخاب” و “محدود شدن دایره امکانها” متجلی میگردد. فرد فقیر مجبور است نه بر اساس آرزوها و استعدادهایش، بلکه بر اساس محدودیتهای شدید مالی، هر تصمیمی بگیرد. از انتخاب خوراک و پوشاک گرفته تا انتخاب مسیر تحصیل و شغل، همه و همه تحت سیطره این کمبود است. این محرومیت از انتخاب، به تدریج “فقر تخیل” را به همراه میآورد.
زمانی که فرد هرگز فرصت تجربه کردن، آزمودن راههای جدید و دیدن افقهای دورتر را نداشته باشد، توانایی تصور یک زندگی متفاوت و بهتر را نیز از دست میدهد. اینجا است که فقر از یک وضعیت اقتصادی صرف، به یک “ذهنیت” تبدیل میشود که حتی اگر روزی شرایط مادی بهبود یابد، بازهم سایهاش بر تصمیمات و نگاه فرد به جهان باقی میماند.
یکی از پیچیدهترین مکانیسمهای جامعه فقرمدار، “استثمار سیستماتیک” فقرا توسط ساختارهای به ظاهر قانونی و عرفی است. شبکههای غیررسمی اعتبار، با بهرههای نجومی، خانوادههای نیازمند را در دام بدهیهای غیرقابل پرداخت میاندازند. صاحبان قدرت و سرمایه، از درماندگی فقرا برای تأمین نیروی کار ارزان و بیحقوق بهره میبرند.
بازار مسکن در محلات فقیرنشین، با اجارهبهای نامتناسب با کیفیت مسکن و عدم امنیت مالکیت، به استمرار بیثباتی دامن میزند. حتی نظام قضایی و اداری نیز گاهی برای فقرا قابل دسترسی نیست، چرا که آنان توان پرداخت هزینه وکیل یا رشوههای مرسوم را ندارند و در نتیجه، حقوق اولیه آنان به راحتی نقض میشود بدون آنکه راهی برای احقاق حق داشته باشند. این استثمار، اغلب در پوشش “روابط دوجانبه” و “معامله” پنهان میشود، در حالی که در حقیقت، قدرت چانهزنی یک سوی معامله (فرد فقیر) نزدیک به صفر است.
در جامعه فقرمدار، “زمان” برای فقرا به گونهای دیگر میگذرد. آنان در “اکنونِ” دائمی به سر میبرند. برنامهریزی برای آینده حتی آیندهای یک ساله یک کالای لوکس است. تمام انرژی ذهنی و جسمی فرد، صرف حل بحرانهای پیشپاافتاده و روزمره میشود: چگونه تا پایان هفته پول نان را تأمین کند؟ چگونه هزینه درمان کودک بیمارش را بپردازد؟ این گرفتاری در زمان حال، باعث میشود سرمایهگذاری بلند مدت چه سرمایهگذاری مالی و چه سرمایهگذاری روی سلامت و آموزش خود و فرزندان به حاشیه رانده شود. این دقیقاً نقطه مقابل رفتار طبقات مرفه است که میتوانند با اطمینان از فردا، برای دههها برنامهریزی کرده و سرمایههای خود را انباشت و چندبرابر کنند. بنابراین، فقرا نه تنها از سرمایه مالی، که از “سرمایه زمانی” نیز محروم میمانند.
در پایان، باید به خاطر داشت که فقر یک انتخاب یا سرنوشت محتوم نیست، بلکه نتیجه مجموعهای از سیاستها و ساختارهای ناعادلانه است. جامعه فقرمدار، هزینههای گزافی را بر تمامی اعضای خود—چه فقیر و چه غنی تحمیل میکند. این هزینهها به صورت ناامنی، خشونت، بیماریهای مسری، فرسایش اخلاقی و کاهش همبستگی ملی خود را نشان میدهد. بنابراین، مبارزه با فقر تنها یک وظیفه اخلاقی نیست، بلکه یک ضرورت اقتصادی و اجتماعی برای تضمین آیندهای پایدار و عادلانه برای همه اعضای جامعه است.
تا زمانی که حتی یک انسان در چنگال فقر اسیر است، نمیتوان ادعا کرد که جامعه به بلوغ و تعادل رسیده است. رهایی از فقر، مستلزم خلق ارادهای جمعی برای ساختن نظامی است که در آن کرامت انسانی، عدالت و فرصتهای برابر برای همگان نه یک شعار، که یک واقعیت زندگی روزمره باشد.
انتهای پیام/