عدالت و جایگاه آن در اسلام

صافی نیوز / خداوند در کتاب مسلمانان می فرماید: ما رسول خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب آسمانى و میزان شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

سیدعمران طباطبایی- در مورد بنیادی­ ترین مفاهیم در علوم انسانی و به خصوص در علم سیاست، می توان به عدالت اشاره کرد چرا که اهمیت عدالت و نقش تعیین کننده آن در یک جامعه، غیر قابل انکار می باشد. عدل صفتی است که هم نزد خالق محبوب می باشد و هم نزد مخلوق و خدا خود را با این صفت ستوده است. در نگاهی به همه ادیان، اعم از آسمانی و غیر آسمانی، شاهد هستیم که همگی به عنصر مهم عدالت توجه کرده اند و از آن یا به عنوان اصلی ترین هدف و یا یکی از اهداف مهم نام برده اند. در دین اسلام این بحث از نظر دور نمانده و آیات قرآن یا به طور مستقیم و یا به طور غیر مستقیم به این بحث اشاره دارند و این امر نشان دهنده اهمیت آن در دین اسلام می باشد.

عدالت همواره به عنوان یکی از عناصر اصلی و تفکیک ناپذیر مباحث سیاسی و قدرت سیاسی به شمار آمده است. اگر انسان ها به این واژه از جنبه تاریخی هم نظر کنند خواهند دید که همواره در طول تاریخ جدال عدالت طلبان و ظالمان وجود داشته و در هیچ دوره تاریخی بشر از آرزوی جهان پر از عدالت دور نمانده است. البته در طول تاریخ همواره مظلومان بوده اند که این گوهر کمیاب را جستجو کرده اند و از آن با تمام وجود دفاع کرده اند. آدمی هرگاه در مقابل ظلم و جنایت و کفر و فساد قرار گرفت و از آنها رنج برد، شوق عدالت و حقیقت در او بیدار می شود.

نتیجه بزرگی که در پرداختن به مبحث جایگاه عدالت وجود دارد این است که اگر بپذیریم حق و عدالت در اسلام واقعیت داشته و اسلام واقعی بودن آنها را پذیرفته است، قادر خواهیم بود که یک فلسفه اجتماعی اسلامی و یک رشته مبانی حقوقی اسلامی بنا نهیم که بر اساس آن مبنای ذی حق بودن و علت وضع برخی قوانین تشخیص داده شود، تا اگر در جایی از مسایل جدید حکمی در اسلام پیدا نکردیم، بر اساس همان مبانی، حکم اسلام را استخراج کنیم.

عدالت در لغت به معنای برابری میان دو چیز و یا به موقع انجام دادن کارها به نحوی که حیف و میلی در آنها نباشد است. عدالت از کلماتی است که انسان برای درک مفهوم آن، احتیاجی به تعریف ندارد و انسان به صورت فطری مصادیق آن را درک می کند و همین فطری بودن آن باعث شده که تعریف های آن در جوامع مختلف بسیار به هم نزدیک باشد. با این حال متفکران و اندیشمندان زیادی برای عدالت، تعریف های زیادی را ارائه کرده اند که همگی آنها بسیار به هم نزدیک اند. نزدیک بودن مفاهیم عدالت در فرهنگ های مختلف، ریشه در نزدیک بودن مصادیق آن از نظر تمدن های مختلف دارد. اگر بشر به اقسام تعاریف عدالت توجه کند خواهیم دید که عموماً از لحاظ مصداق یکی شده و تنها علت اختلاف این است که در هر تعریف به جنبه های خاصی از مصادیق آن توجه شده است و اختلاف تعاریف ریشه در اختلاف مصادیق دارد.

اگر خواسته شود که یک وجه جمعی برای همه تعاریف پیدا کرد، باید آن را وضع شی در جای خود بدانیم و البته این وضع شی در جای خود به اعتبار اشیاء، متفاوت است. به عبارت دیگر عدل همانند علم، یک مفهوم بیشتر ندارد اما به حسب مصادیق گوناگون، جلوه های مختلفی از خود نشان می دهد. عدالت چه در محدوده اجتماعی و چه محدوه فردی به هماهنگی انجام وظیفه بستگی داشته بنابراین جای هر چیزی در افراط و تفریط نیست بلکه حد وسط مطرح است. عدالت آن است که کسی آن چه را که حق اوست به دست آورد و کاری را در پیش گیرد که استعداد و شایستگی آن را دارد.

امروزه شاهد هستیم که عدالت مساوی با زیبایی قرار داده و بیان می شود که اگر در جامعه ای عدالت حاکم باشد آن جامعه زیبا است در غیر این صورت نمی توان آن جامعه را زیبا دانست. عدالت به معنای خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص تناسب و اعتدال رعایت شود. پس در تعریف عدالت می توان گفت که فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آن چه را که حق اوست، داد. عدالت به عنوان یک بحث اجتماعی و سیاسی دارای اهمیت زیادی می باشد و این عنصر در مبحث اداره حکومت ها اهمیت بسیار دارد. به همین دلیل این عنصر از چشم رهبران و امامان شیعه به دور نمانده است.

از نگاه امامان شیعه عدالت عبارتست از هر چیز در سر جای خود قرار بگیرد و در جای دیگر، از عدل به رعایت کردن استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان وجود دارد تعبیر شده است. معنای عدالت در بین اندیشمندان مسلمان را می توان اینگونه ادعا کرد که تقریباً در همه آثار شیعی جایگاه خود را حفظ کرده است. این امر نشان دهنده اهمیت عدالت در تفکر شیعی می باشد. عدالت از منظر متفکران شیعی، در فقه و در اسلام به معنای استواء و یا استقامت و یا هر دو می باشد. در انسان شناسی محققین مفهوم عدالت را که تجلی و ظهور تهذیب قوه عامله انسان است، نقش اساسی در تصویر انسان کامل و الگوی مطلوب می دانند.

لغت عدالت در کلام متفکران دینی، غالباً ناظر به عدالت فردی بوده و کمتر به بحث عدالت اجتماعی نظر شده و باید از خلط این دو پرهیز کرد. باید توجه داشت که گاهی عدالت با تساوی تفاوت دارد و نمی توان همیشه این دو را به عنوان مترادف برای هم آورد، هر چند که گاهی این استعمال درست می باشد. تساوی در این است که بشر بین همه تساوی برقرار کند و هر چه را که به یکی می دهد به دیگری هم بدهد. انسان ها با توجه به استعداد و توانایی با یکدیگر تفاوت داشته و همگی با هم مساوی نمی باشند که این هم خواسته طبیعت است. متن خلقت با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است.

پس اگر کسی بر حسب توانایی ها و استعداد خویش به فعالیت بیشتری دست بزند اما ما او را با شخص دیگری که توانایی کمتری دارد مساوی قرار دهیم نه تنها عادلانه رفتار نکرده ایم بلکه دچار ظلم هم شده ایم. عدالت یعنی این که به اندازه ای که حق دارد به او داده شود، اگر کم حق دارد به او کم داده شود و اگر زیاد حق دارد، زیاد داده شود. زمانی عدل به معنای مساوی است که استحقاق های مساوی هم وجود داشته باشد. بر اساس عدالت الهی، برای هر کسی حقی ایجاد شده است و این حق گاهی مساوات و برابری با دیگران را می طلبد و گاهی هم تفاوت را. باید اضافه کرد که همانطوری که عدل همیشه با تساوی همراه نیست نمی توان عدل را هم با تشابه همراه نمود و گاهی هم عدالت بر خلاف تشابه است.